آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited train: قطاری که یک عده محدودی مسافر می پذی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limits of computer power: [کامپیوتر] محدویت های قدرت کامپیوتر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freakishness: بوالهوسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slat elevator: [ریاضیات] بالابر تخت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slated for surgery: scheduled for a medical operation

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surgery under anaesthesia: operation that is performed while t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slatey: تکه تکه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slatelike: شبیه سنگ لوح

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slate black: رنگ ارغوانی مایل به سیاه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slate blue: رنگ ابی مایل به خاکستری

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sluttish: هرزه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sluttishness: شلختگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slutsky effect: [آمار] اثر اسلوتسکی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slutsky frechet theorem: [آمار] قضیه اسلوتسکی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my cat: گربه من

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut off transistor: ترانزیستور قطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut off from civilization: separated from the modern world

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitless: نا محدود، بی حد و حصر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited company: شرکت با مسئولیت محدود

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitary: محدود، منحصر، دارای قدرت محدود

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited liability: partial legal responsibility

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitrophe: مجاور، واقع در مرز، مجاور مرزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitedly: in a limited way

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitable: محدودیت پذیر

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limitarian: کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limit check: مقابله حدود

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a true act of goodwill always sparks another: یک عمل خیرخواهانه ی واقعی، همیشه با ...

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talcous: طلق مانند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talc or steatite or steatite or soapstone: [زمین شناسی] تالک یاSteatit - فرمول ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talcose or cous: طلقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talc slate: [زمین شناسی] اسلیت تالکی - یک نوع ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talcum: پودر صورت و پوست

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talcose: طلق دار، طلق مانند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talcky: طلق مانند

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

banterer: person who banters with pleasantry

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter opener: ( نوعی چاقو برای بازکردن پاکت ) پاک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

testamentary: وصیتی وابسته به وصیت نامه وصیت شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tastily: بطور خوش مزه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tasting: مزمزه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection entrance: [عمران و معماری] ورودی تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection flow chart: [عمران و معماری] نموار حرکات تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection load factor: [عمران و معماری] ضریب بار تقاطع

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't me mad: منو عصبانی نکن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along of: در نتیجه، برای

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection method: [ریاضیات] روش مقطعی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along the dip plane: [نفت] در امتداد صفحه ی شیب

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of family: [ریاضیات] مقطع خانواده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along the strike: [نفت] در امتداد طبقه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of planes: [ریاضیات] تقاطع صفحات

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of current flow: [نفت] خطوط جریان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of relations: [ریاضیات] مقطع روابط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of a graph: [ریاضیات] یال های یک گراف

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of subgruops: [ریاضیات] مقطع دو زیرگروه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of force: [ریاضیات] خطوط قوا

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of two lines: [ریاضیات] تقاطع دو خط

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of intersection: [ریاضیات] فصل های مشترک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of two surface: [ریاضیات] مقطع دو رویه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of sets: ( ریاضی ) مقطع مجموعه ها

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection sign: [عمران و معماری] تابلوی تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of events: [آمار] اشتراک پیشامدها

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection theorem: [عمران و معماری] قضیه تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection delay: [عمران و معماری] تاخیر تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection design: [عمران و معماری] طراحی تقاطع

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alongside of: در کنار، پهلوی، مجاور

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live like a prince: live extravagantly

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbolted: ( چفت در ) باز

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not curse: نفرین نکن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't curse: نفرین نکن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live like a lord: live a rich lifestyle

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come off one’s high horse: از خر شیطون پایین اومدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mooney: دیوانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

missed its mark: did not hit the target

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the curtain: آشکار کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftruck: لیفتراک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftman: متصدی اسانسور

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift is full of troubles: زندگی سراسر سختی است

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift van: صندوقچه محکم

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift one's eyes: به بالا نگاه کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift attendant: متصدی آسانسور

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the veil of corporate personality: کشف هویت صاحبان اصلی شرکت[حقوق]

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting pin or lewis or lewis: [زمین شناسی] پیچ مخروطی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift a promissory note: [حقوق] پرداخت وجه سفته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift bridge: [عمران و معماری] پل متحرک بالارو

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift check valve: [مهندسی گاز] نوعی شیریکطرفه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift in the air: raise into the air

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift joint: [زمین شناسی] دریچه بالارو

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift off hinge: لولای فشنگی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift one's hand: put one's hand in the air

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift slab: [زمین شناسی] سطح واریز افقی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift slab construction: [زمین شناسی] اجرای بروش دال بالا رو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the bar: [حقوق] رفع کردن ممنوعیت طرح دعوی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the closure: stop a boycott or prohibition

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift time: [ریاضیات] عمر، عمر میانگین، عمر متو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy adversary: comparable competitor

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of his status: deserving of his position

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpet mount: [سینما] پایه بادکشی - مکنده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpness: نرمی، انحنا پذیری

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busby: یکجور کلاه پوستی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpopo: رود لیم پوپو ( که در افریقای جنوبی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buskin: ( تئاتر یونان و روم باستان ) چکمه ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpkin: بوتیمار قهوه ای رنگ پرنده ای که فقط ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushiness: بته مانند بودن انبوهی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpsy or limpsey: ( محلی ) بی حال ( در اثر خستگی یا ب ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushman: آدم جنگلی، آدم دشتی، خانه بدوش در ا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpsey: سست و شل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busman: راننده اتوبوس، متصدی اتوبوس

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpidity or limpidness: زلالی، صافی، روشنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

business agent: نماینده ی اتحادیه های کارگری ( که ش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

business envelope: پاکت اندازه ی معمولی پاکت بازرگانی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushranger: ساکن جنگل

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bustier: پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift up one's voice: بلند بلند حرف زدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift a hand: make an effort

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift oneself by the bootstraps: با کوشش خود ( و بدون کمک دیگران ) م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftboy: elevator operator

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flirtatiously: in an affectionately teasing manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifted his gaze: lifted his eyes

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flirtingly: in a flirting manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting a finger: moving a finger

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of praise: سزاوار تمجید

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting beam: [زمین شناسی] روش دال آماده، تیرآویز ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of remark: قابل ملاحظه، برجسته

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting cap: [نفت] سرک بلند کنی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy to become a king: شایسته شاه شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting device: [عمران و معماری] ابزار بلند کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goo: ( آمریکا - خودمانی ) چیز چسبناک

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lord of misrule: ( سابقا - انگلیس ) سرپرست مراسم جشن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lord of hosts: خداوند، پروردگار، ایزد، یزدان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gives herself easily: commits herself without difficulty

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gives himself airs: has an affected or artificial manne ...

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoodlumism: state of being part of a crime orga ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dreiser: تئودور درایزر ( رمان نویس امریکایی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sickeningly: in a sickening manner

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sickening behavior: disgusting way of behaving

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hokey pokey: میمون صفتی تقلید و ادا و اصول بستن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hokeypokey or hokypoky: بستنی دستفروشان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

welly: ( انگلیس - عامیانه ) چکمه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well yield: [نفت] ضریب بهره ی چاه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

madras: پیراهن درشت باف سفید نخی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

madagascar: جزیره ی ماداگاسکار ( در اقیانوس هند ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved mineral reserve: [معدن] ذخیره معدنی قطعی ( ارزیابی ذ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved ore: ذخایر اثبات شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disastrous effect: terrible result

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disastrousness: unfortunateness

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gov or gov: مخفف:، دولت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lizard fish: ( جانور شناسی ) مارمولک ماهی ( ماهی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purree: یکجور رنگ زرد که از هندوستان و چین ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chef d'oeuvre: ( فرانسه ) شاهکار، بهترین اثر ( نوی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved reserves: [زمین شناسی] ذخیره قطعی - ذخایر کان ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved area: [نفت] ناحیه ی شناخته شده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will be open to the public: available to the general public

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will be punished: will receive a penalty

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved beyond reasonable doubt: shown to be true without a doubt

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved him wrong: showed that he was mistaken

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved itself: stood the test

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

papa: پدر، آقاجون

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiny basic: [کامپیوتر] یک زبان برنامه سازی سطح ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiny particles: small fractions

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interfering float: [صنعت] شناوری تداخلی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sn or tin or tin: [زمین شناسی] قلع - موقعیت این عنصر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snapdragon: ( گیاه شناسی ) گل میمونی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay oneself open: خود را در معرض حمله یا انتقاد و غیر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay oneself open to ridicule: خود را در معرض تمسخر قرار دادن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay on his back: lay in a supine position

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puncheon: [زمین شناسی] دیرک اتصال، لایه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the apple: شهر نیویورک

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punchboard: ( صفحه ی دارای دایره هایی که نیمه ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puncher: سوراخ کننده، منگنه کننده

٢ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herky jerky: ( عامیانه ) کج و کوله

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the secret: این راز را فاش نکن

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the field: ( در مسابقه یا عملیات رزمی یا بازرگ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the fire in: اتش را روشن نگه دارید

٢ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulpingly: نفس نفس زنان

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulped his food: ate his food quickly

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulper: one who eats or drinks quickly and ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backbone or backbones or backbones: [زمین شناسی] کوه پشته

٢ ماه پیش

مدال‌های آزاده