نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the buildings were scorched by the fire: ساختمانها توسط آتش ( بصورت سطحی ) س ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the fresh morning air was invigorating: هوای بامدادی بسیار ارامش بخش بود
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
grass scorched by the sun: چمن توسط خورشید خشک شده بود.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pounding waves destroyed part of the pier: امواج کوبنده بخشی از اسکله را نابود ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the drainage system helps prevent flooding: سیستم تخلیه به جلوگیری از سیلاب کمک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
prized student: شاگرد ممتاز دانش آموز برگزیده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fine looking woman: یک خانم زیبا
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding waves: امواج کوبنده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
morning walkers might have the edge when it comes to fat loss: پیاده روی صبحگاهی ( در مقایسه با پی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the drain was clogged so the water didn't go down: کف شور گرفته بود و آب تخلیه نمی شد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no thanks i'm fine: نه ممنون. من لازم ندارم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sexually assault: تجاوز جنسی assault معنی تجاوز ( ب ع ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was an edge to his words that made everyone nervous: تو حرفاش یه حالت تند و عصبی بود که ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pounding rain kept us indoors all day: باران شدید و کوبنده تمام روز ما را ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a miracle cure: درمانی معجزه گر یک درمان معجزه آسا
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you go on without me i'll be fine: شما بدون من بروید. من چیزیم نمی شود ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding rain: باران شدید و کوبنده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that smells really good: خوب به نظر میرسه smell در اینجا به ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work magic: شعبده بازی کردن
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her voice had an edge i hadn't heard before: صداش یه تیزی داشت که قبلاً نشنیده ب ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
headed west: پیش به سوی غرب
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
just hold your horses bill let's think about this for a moment: دندون رو جیگر بزار بیا یه لحظه در م ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the smell of cigarettes on his jacket told me he was a smoker: بوی سیگار روی کت او به من گفت که او ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
could be headed to federal prison: ممکنه به زندان فدرال منتقل بشه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was left to cope on my own: به من مسئولیت داده شد تا خودم تنهای ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding on the door: کوبیدن به در
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was fined for speeding: او به خاطر سرعت غیرمجاز جریمه شد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do me a favor and leave: بهم یه لطفی بکن و برو
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
please drain the water from the pasta: لطفاً آب را از ماکارونی خالی کن.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the group will study how the region coped with the loss of thousands of jobs: - اون گروه بدقت بررسی خواهند کرد تا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after running i felt my pounding heart in my chest: بعد از دویدن، تپش شدید قلبم را در س ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a parking fine: جریمه پارک غیرقانونی
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they decided to undrain the pond for maintenance: آنها تصمیم گرفتند برکه را برای تعمی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can cope with it myself: خودم از پسش برمیام
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i took aspirin for my pounding headache: برای سردرد ضربان دارم آسپرین خوردم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're doing fine: داری خوب انجام می دهی.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after the long hike i felt completely drained: پس از پیاده روی طولانی، کاملاً خسته ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
keep going like that: همینطور ادامه بده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
these problems have a political edge to them as well: این مسایل بعضی وجوه/جنبه های سیاسی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding headache: سردرد ضربان دار
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she struggled to cope with the loss of her job: او با مشکلات رفتاری ناشی از از دست ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a kitchen drainer is helpful for drying dishes: یک آبکش آشپزخانه برای خشک کردن ظروف ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
things were going fine until you showed up: اوضاع داشت خوب پیش می رفت تا اینکه ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has the edge over the others: اون بهتر از بقیه است
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make believe friend: Make - believe friend دوست خیالی
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
some members are not favored over others: برخی از اعضا نسبت به دیگران برتری ن ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he built his own house and laid his own drains: او خانه اش را خودش ساخت و زهکشی های ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he spent the afternoon pounding nails into the wall: عصر را صرف کوبیدن میخ ها به دیوار ک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's amazing he exclaimed: این شگفت انگیزه! او با صدای بلند گف ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we alternate cooking dinner i cook monday she cooks tuesday: ما برای شام پختن نوبتی عمل می کنیم؛ ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
may i ask a favor: میتونم یه خواهشی بکنم؟
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make believe story: Make - believe story داستان خیالی
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was a drain on his parents: او باری بر دوش والدینش بود.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding nails: کوبیدن میخ ها
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
wow she exclaimed: وای! او فریاد زد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she works from home on alternate days: او یک روز در میان از خانه کار می کن ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his suggestion about holding classes in nature was favore: پیشنهادش درباره ی برگزاری کلاسها در ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make believe world: Make - believe world دنیای خیالی
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this job can be a real drain on your energy: این کار می تواند واقعا انرژی شما را ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone was pounding on the door at midnight: نیمه شب کسی به در می کوبید!
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
any company found to be breaking these rules will be heavily fined: هر شرکتی که فهمیده شود این قوانین ر ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
doing us a favor by something: با چیزی به ما لطف می کنند با انجام ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the storm drain helped prevent flooding: فاضلاب طوفان به جلوگیری از سیلاب کم ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding music: موسیقی بلند و کوبنده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she had been choked to death: او با خفه شدن مرده بود
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it bugs me that my coffee always gets cold before i finish it: اذیتم می کنه که قهوه م همیشه قبل از ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the bathwater slowly drained away: آب وان حمام کم کم خارج شد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the guttering was choked with leaves: ناودان با برگها مسدود شده بود.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the kids alternate between playing inside and outside: بچه ها بین بازی کردن داخل و بیرون ت ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a beautiful day she exclaimed: چه روز زیبایی! او با صدای بلند گفت.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
once upon a time a king and queen lived in a land of make believe: روزی روزگاری شاه و ملکه ای در سرزمی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm favor of sth: من طرفدار . . . هستم. favor=طرفدار ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
after graduation he was pounding the pavement looking for a job: بعد از فارغ التحصیلی، مدام دنبال کا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should alternate your exercises to work different muscle groups: باید تمریناتت رو نوبتی انجام بدی تا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
look out he exclaimed: مراقب باش! او فریاد زد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drain water from a tank: آب مخزن را کشیدن و خالی کردن
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make believe adventure: Make - believe adventure ماجراجوی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm favor of something: من طرفدار . . . هستم. favor=طرفدار ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding the pavement: پیاده روی طولانی / گشتن به دنبال کا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lights on the emergency vehicle alternate between red and blue: چراغ های وسیله نقلیه اورژانس بین قر ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
drain my wallet: خالی کردن جیب
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i can't believe it they exclaimed: باورم نمیشه! آنها فریاد زدند.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it's a miracle he exclaimed: این یک معجزه است! او فریاد زد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding rhythm: ریتم کوبنده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
central europe drains into the danube: آب های اروپای مرکزی به رود دانوب می ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
bacteria decay dead plants: باکتری ها گیاهان مرده را تجزیه می ک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could score points at will during the qualifying matches but in the final he completely choked: او می توانست به میل خود در مسابقات ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hurry they exclaimed: عجله کن! آن ها فریاد زدند.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the club had pounding music all night: موسیقی کوبنده کلاب تمام شب ادامه دا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i drained the pool: آب حوض را کشیدم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you should alternate your shoes to make them last longer: باید کفش هات رو نوبتی استفاده کنی ت ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you know what bugs me: می دونی چی اذیتم می کنه؟ وقتی اصلاح ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thick dust choked her: گرد و غبار غلیظ او را به حال خفگی ا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that's not fair she exclaimed angrily: این منصفانه نیست! او با عصبانیت فری ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his courage drained away: شجاعت او ته کشید.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we have sunny days and cloudy days that alternate: ما روزهای آفتابی و ابری داریم که یک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i won he exclaimed with joy: من بردم! او با خوشحالی فریاد زد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
did you see that they exclaimed: دیدی چی شد؟ آنها فریاد زدند.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the team suffered a pounding defeat in the finals: تیم در فینال شکست سنگینی خورد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are boning me: دارید سر کارم می گذارید! دارید مسخر ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a blackboard: یک تخته سیاه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he choked: نفسش بند اومد
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it bugs me when people talk during movies: اذیتم می کنه وقتی مردم وسط فیلم حرف ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
war had drained the country's manpower: جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
oh my goodness she exclaimed: وای خدای من! او با صدای بلند گفت.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding defeat: باخت شدید در جنگ یا رقابت
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
flight ba193 for paris is now boarding at gate 37: پرواز بی آ 193 برای پاریس اکنون در ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she choked: نفسش بند اومد
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the drums created a pounding rhythm: طبل ها یک ریتم کوبنده ایجاد کردند.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it really bugs me when drivers don't use their turn signals: واقعاً اذیتم می کنه وقتی راننده ها ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
all his wealth had drained away: همه ی ثروت او تمام شده بود.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
board of government: هیئت دولت
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he always ran well in practice but at major meets he usually choked and finished last: او همیشه در تمرین خوب می دوید، اما ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he spent the next six months pounding the pavement in search of a job: او شش ماه بعد را صرف جستجوی کار در ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how much do they charge for room and board: آنها چقدر برای اتاق و وعده غذایی هز ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is wet behind the ears: اون هنوز خامِ / تازه کاره.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his opinion means zip to me: نظرش برای من هیچ ارزشی نداره. zip ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding of the heart: تپش قلب
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the must be bugging us: حتماً داره شنودمون می کنه bugging=ش ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the board are unhappy about falling sales: هیئت مدیره از کاهش فروش ناراضی هستن ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the politician faced pounding criticism from the media: سیاستمدار با انتقادات شدید رسانه ها ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my computer keeps crashing i think it has a bug: کامپیوترم مدام هنگ می کنه؛ فکر کنم ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i got zip from that deal: از اون معامله هیچی گیرم نیومد. zip ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you don't have a bad bone in your body: ادم بی شیله پیله ای هستی ( اصطلاح ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a chess board: صفحه شطرنج
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is incredible quot he exclaimed: این باور نکردنیه! او فریاد زد.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pounding criticism: سرزنش های تند و بی رحمانه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the new software update has a lot of bugs they need to fix: آپدیت جدید نرم افزار کلی ایراد داره ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to bone with someone: bone به عنوان فعل معنی sex میده
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a bulletin board: تابلو اعلانات
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he choked the last day of play: او آخرین بازیش رو خراب کرد. choke ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
alcohol continues to claim dozens of lives each year: الکل هر سال ده ها نفر رو قربانی می ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
discussion boards: اتاق مباحثه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i don't want to be in your way: نمیخوام سر راهت باشم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the pounding heart: قلب تپنده! pounding ( صفت ) به معنا ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he pays $90 a week board and lodging: او برای یک هفته پول غذا و جا 90 پون ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it bugs me when people chew loudly: وقتی مردم با صدای بلند چیزی را می ج ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's wet behind the ears: اون هنوز خامِ / تازه کاره.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we found zip evidence to support the claim: هیچ مدرکی برای اثبات ادعا پیدا نکرد ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we'd could be zipping all over the place: میتونیم سریع همه جا بریم
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get into a ship or public vehicle: سوار شدن به قطار یا کشتی یا . . .
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
someone's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the earthquake claimed over 500 lives: زلزله بیش از ۵۰۰ نفر رو به کام مرگ ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she boarded the wrong train: او سوار قطار اشتباهی شد
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i haven't seen you with such a zip in ten years: ده ساله که یه همچین نشاطی ( سرزندگی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
somebody's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
seemingly l squashed a bug in my bed: ظاهرا یک حشره رو در رختخوابم له کرد ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i speak without a mouth and hear without ears: من بدون دهان صحبت می کنم و بدون گوش ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he claims he is innocent: او ادعا می کند که بی گناه است.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
no offense but your pants zipper is open: جسارت نباشه/دلخور نشوید ولی زیپ شلو ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'm riddled with personal problems: من مملو از مشکلات شخصی ام
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have planted a bug in their home: توی خونه شون میکروفون مخفی گذاشتن
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
one's eyes sting: اشک توی چشم جمع شدن هستش، سوزش اشک ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what really bugged me about: چیزی که جدا منو اذیت میکنه یا میرنج ...
٤ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
key moment: لحظات کلیدی ( مهم وحیاتی )
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
war continues to claim the hopes of a generation: جنگ همچنان امیدهای یک نسل رو قربانی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he is far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i know zip about computers: من در مورد کامپیوترها هیچی بلد نیست ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a fresh breeze: نسیمی خنک
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there is a bug in my computer that can't upload anything: کامپیوترم مشکلی داره که نمیتونم چیز ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
can you solve this riddle: می توانید این معما را حل کنید؟
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's too wet to lead a team: اون خیلی بی عرضه ست برای رهبری تیم.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the artist was acclaimed by critics: هنرمند توسط منتقدان ستایش شد. accl ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
zip up your mouth: زیپ دهانت را ببند.
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you are fine: چیزیت نیست
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he claimed he was innocent but exclaimed in surprise when the verdict was read: او ادعا کرد که بی گناه است، اما وقت ...
٤ روز پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
scorpion sting: نیش عقرب
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
if you bug me once again l 'll block you in a jiffy: یکبار دیگ آزارم بدی در یک دم مسدودت ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
to make a fresh start: از نو شروع کردن
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'd never shrink from a challenge: هیچوقت از زیر یه چالش در نمیرم! shr ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can only claim my dear you can't prove anything: تو فقط میتونی ادعا کنی ، تو نمیتونی ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee kid don't you lean too hard on the rail like a bug: هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرد ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fresh ideas or challenge: ایده ها یا چالش جدید
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
lamborghini was gapped by bmw: لامبورگینی تو گرد و خاک پشت بی ام و ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she is far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i'll be fine: من چیزیم نمی شود [من به چیزی نیاز ن ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they have 2 year gap: آنها دوسال تفاوت سنی دارند
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
claim a life: جان کسی را گرفتن
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
stop exclaiming so much i'm talking to you calmly: اینقدر فریاد نزن، من دارم باهات آرو ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
this is the opportunity he needs to make a fresh start: این فرصتی است که وی برای شروع جدید ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
gee kid don't you lean too hard on the rail like a bug might fall in the water: هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرد ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she's far too wet: او خیلی بی عرضه است wet=بی عرضه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a very fine performance: یک اجرای خیلی خوب
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٤ روز پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ روز پیش
نوع مدال

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-
همه
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the wine bottle is almost bottomed up: بطری شراب تقریبا تمام شده است
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was a bright student with a promising future: او یک دانش آموز زرنگ با آینده ای در ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the tree cast its shadow on the building: درخت سایه اش را روی ساختمان انداخت. ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
duck the ball is coming: سرتو بگیر پایین! توپ داره میاد! Duc ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the company's profits have bottomed out: سود شرکت به حداقل رسیده است
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he's at the bottom of the pay scale: او در پایین ترین مقیاس حقوقی قرار د ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is that lee's new bird: اون زن جوان جدید لی هست؟ bird=انگل ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the cat is sitting at the bottom of the stairs: گربه در پایین پله ها نشسته است
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she intends to move an amendment to: او قصد دارد اصلاحیه ای بر لایحه پیش ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i just know you're going through one of your phases: فقط میدونم که داری یکی از مراحل زند ...
٤ روز پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i beg to move that this house deplores the government's economic policies: من پیشنهاد ( تقاضا ) می کنم که این ...
٤ روز پیش