دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١,٢١٨
رتبه در دیکشنری
٢,٦٣١
لایک
١٣٦
دیسلایک
٧٣
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
٦
عزت نفس _ شرافت
١ سال پیش
١
مقیاس _ مبنای اندازه گیری
١ سال پیش
٥
رد کردن _ روشن گری کردن _ از تاریکی بیرون آوردن _ رفع ابهام کردن
١ سال پیش
٠
بهره جوئی روشنگرانه _ استفاده از افشاگری در. . .
١ سال پیش
٠
روشنگر _ مصلح
جدیدترین ترجمهها
٤ سال پیش
I wish you wouldn't be so poky when you're getting ready.
٠
ای کاش انقدر کند نبودی وقتی آماده میشی.
٤ سال پیش
Why do you fret over these small details?
٠
چرا سر این چیزهای کوچک ناراحتی درست میکنی؟؟
٤ سال پیش
She couldn't sleep because she was fretting about the exam.
٢
او از ترس امتحان شب ها خواب به چشم نداشت.
٤ سال پیش
A worn out slob, he can not accustom himself to the idea of women playing the sport seriously.
٠
یک مرد هپل شلخته و زهوار در رفته هرگز نمیتواندبه ایده آل زنانی که به ورزش تمام وقت می اندیشند ، حتی نزدیک هم باشد!
٤ سال پیش
You have got to accustom yourself to the book that is written from several different viewpoints.
١
شما باید با دیدگاه های متفاوتی که در قالب یک کتاب واحد عرضه می گردند ، بیشتر آشنا شوید.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.