وحید سپیانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out: اصطلاح انگلیسی مبنی بر قطع ارتباط و ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fatish face: صورتی که یک کمی تپلی یا چاق به نظر ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: مفهومی که من متوجه شدم : این فریزا ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

endearingness: محبت آمیز بودن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

much of which: که بسیاری از آنها

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cattle ranching: دامداری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downside: downside = disadvantage = negative ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devastated: دچار ناراحتی و غصه شدید شدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enabled people: افراد فعال

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sting: تفاوت Sting و Bite زمانی که یک حیوا ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw cards: کارت کشیدن توی ورق بازی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut off: از این اصطلاح برای نشان دادن اینکه ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

media side: بعد و جنبه رسانه ای ( در یک موضوع ی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have had to: من ناچار بوده ام . . . .

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glittery: اکلیل

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proof: تاییدیه. هرچیزی یا مدرکی که گواه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it on time: به موقع رسیدن به مقصد

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shared experiences: تجربیات مشترک

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off: off اگه به انتهای هر فعلی بچسبه معن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suffer in silence: در سکوت رنج بردن. خود خوری مثلامیری ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not that i underestand: من که چیزی نمیفهمم

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk back down: قدم زنان برگشتن ( در انتهای راه مثل ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shop owner: صاحب مغازه

٧ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hospital bed: تخت بیمارستان

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hotel extras: امکانات اضافی و غیر ضروری هتل

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

events were held: رویدادها برگزار شد. برنامه ها اجرا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what goes on: چه می گذرد.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

time delivery window: در بحث خدمات فروش آنلاین زمان تعیین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead plants: گیاه پژمرده و خشکیده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being charged: تیغ زده شدن یا خودمونیش پیاده شدن ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fridge magnet: دکوری های آهنربایی که به درب یخچال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open: open می تونه به معنی صداقت در گفتار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grayish blue: آبی مایل به خاکستری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give us a call: با ما تماس بگیرید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taking details: گرفتن جزئیات یا اطلاعات

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thinking time: زمانی که برای فکر کردن صرف میشه. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geoluhread: نام قدیمی رنگ نارنجی. Orange

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm light: نور زرد رنگ که معمولا توی لامپ های ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

choose back: عوض کردن چیزی. مثلا از بوتیک لباس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

impressive rating: خییلی خفن. درجه یک. خییلی تاپ.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get into: میتونه به معنی پذیرفته شدن و ورود ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

full initial: معمولا توی نام های چند کلمه ای استف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a help: کلمه coffee غیر قابل شمارشه و حتما ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's fine: موافقم . . گزینه خوبیه. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm afraid i can't: می ترسم نتوانم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first met: برای اولین بار ملاقات کرد

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covered in: غرق در چیزی بودن مثلا he was Cover ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

londoners: لندنی ها افرادی که شهروند لندن هستن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyday object: هر شیء یا وسیله ای که هر روز دستتون ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feeling rested: احساس آرامش و استراحت و آسودگی کردن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tiny steps: قدم های کوچیک در جهت اهداف و . . .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get more done: کار های بیشتری انجام دادن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chance events: رویدادهایی که شانسی رخ میدهد

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way somebody think: طرز تفکر شخصی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way somebody behave: طرز رفتار شخصی یا کسی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep diaries: یادداشت های روزانه داشته باشید

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

around on: در اطراف

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boarding a flight: سوار شدن به هواپیما برای پرواز

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in exchange of: در ازای مثلا he asked them for 500 ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cover someone: دلیل و بهانه آوردن برای توجیه خطایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fields of life: عرصه های زندگی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

impression of: داشتن تصور از شخصی یا چیزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut it open: آن را باز کن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feather pillow: بالشت پر شده از پر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swimming assistant: دستیار و مربی شنا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pool assistant: دستیار و مسؤل استخر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave impression: تاثیر عمیق در فردی گذاشتن به طوری ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

basic solution: محلول بازی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come as: اتفاق افتادن همراه با یک ویژگی مثلا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phone stacking: اقدام جالبی که توی یه جمع چند نفره ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it goes ok: خوب پیش می رود

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first occupant: اشغال کردن مکانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

angle poised desk lamp: چراغ رومیزی زاویه دار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a classic of: یکی از آثار کلاسیک مربوط به. . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went on to: در ادامه ( زمان گذشته ) Go on to د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tended to: تمایل داشت به. . . اینجوری حال میک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

huge hits: موفقیت بزرگ به ویژه در عرصه های هنر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get sth repaired: چیزی را تعمیر کردن. . . . تفاوت دو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be going nice: خوب پیش میره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for run up: به منظور اجرا کردن ( برنامه یا گزار ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a share: سهیم شدن سهم بردن از چیزی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

digital stuff: هنر های دیجیتالی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mother of two: مادر دو فرزند. . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

recently built: سازه نوساز . مثل ساختمان نوساز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in briefly: به طور خلاصه خلاصه بگم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home cooked food: غذای خانگی. غذایی که مادر درست میکن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

magical laundry power: قدرت شست و شوی جادویی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laundry power: مهارت داشتن و حرفه ای بودن در شست و ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

physical qualities: زیبایی و جاذبه های فیزیکی که میتونه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more likely to be: احتمال بیشتری وجود دارد که. . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twice as likely: دو برابر احتمال دارد. . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

key tip: نکته کلیدی و مهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

losing side: طرف بازنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nosal congestion: گرفتگی بینی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

creat impression: ایجاد کردن یک حس یا تصور از خود در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get impression: برداشت کردن یک مفهوم از حرکات و رفت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down the steps: پایین آمدن از پله ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bit the lip: لب را گاز گرفتن عموما برای جلوگیری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

certain breed: نژاد خاص for example for Dogs: Cert ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clever words: سخنان هوشمندانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill something in: نوشتن اطلاعات در فرم یا پر کردن فرم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft sound: صدای ملایم مثل صدای آب چشمه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strong face: چهره ای که بزرگ و دارای مشخصات خاصی ...

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prefect over time: در یک مهارت به مرور زمان و با اندوخ ...

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

each way: دو طرفه . . . رفت و برگشت. . . . ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های وحید سپیانی