پیشنهادهای احسان نجفی/ ارشد ترجمه (١٦)
بهترین توصیف و مثال اینه؛ So for example, if you are depressed you usually see things out of perspective. Someone can be there for you to put things ...
به آدم سرد و نجوش و بی محبت هم میگن Brittle selfish guy
Elective Surgery در پزشکی به عنوان �جراحی انتخابی�شناخته می شود
خم شدن و شکستن His legs began to yield under the sheer weight of his body
تنور چیزی را داغ نگه داشتن Fears about an epidemic are being perpetuated by the media
کثرت The predominance of wolves in the area threatens the farmers
در هم کوبیدن یا برنده شدن در مسابقه The conservatives were shredded at the poll
در بر گرفتن چیزی
به حساب آوردن ، فرض کردن ، باور داشتن I would esteem it an honour if you would accompany me من همراهی شما رو به منزله ی افتخار به حساب می آورم
Force Majeure مستعمل در متون حقوقی ترجمه: عوامل قهری
� خزانه � این معادل در اسناد حقوقی و قانون مجازات اسلامی هم به همین صورت استعمال می شود
در حقوق؛ مسموع ، قابل پذیرش
چیزی را برای کسی ارث گذاشتن I, hereby, devise 1000$ to my daughter
در پی داشتن This program has elicited both negative and positive reactions
Plead Ignorance اظهار/ادعای بی خبری یا عدم آگاهی
Plead ignorance ادعا/اظهار بی خبری یا عدم اطلاع