پیشنهادهای ایمان قشقایی (١٣)
یعنی مثلا یه کالای رو الان سفارش بدم، چه زمانی تحویل من میشه؟ ( از نگاه مدیریت پروژه ) . این مورد در فرایند Plan Physical Resource Management مصداق د ...
get to grips with something درک کردن مشکلی و پرداختن به حل آن The government needs to get to grips with the unemployment problem.
Paint ( sth. ) out ( کاملا�یا�سرتاسر ) �رنگ�زدن، از�رنگ�پوشاندن، رنگپوش�کردن The name of the firm had been partially painted out.
نشان دادن، خاطر نشان کردن
spark smoething off علت چیزی شدن، سبب شدن، منجر شدن به his comments sparked off a lot of hostility.
پیاده شدن تغییر دادن - خارج شدن از ~change, remove We've rather got off the subject.
کودتا Military coup کودتای نظامی
از نهانگاه راندن، کسی یا موجودی را که پنهان است توسط کاری یا چیزی آشکار کردن Several kinds of birds feed on insects flushed out of the grass by graz ...
همسفرگی ( Commensalism ) نوعی زندگی همزیستی که در آن یک همزیست سود می برد و طرف دیگر نه سود می برد و نه زیان می بیند
قاعده، معیار، ضابطه ~rule Normative ( adj ) اصولی، قانونی، قاعده ای normative code
اُسطُرلاب این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، قبله و زمان طلوع و غروب آفتاب استفاده می شده و ا ...
بی اعتماد بودن، اعتقاد نداشتن به distrustful بی اعتماد؛ بد گمان distrustfully با بد گمانی distrustfulness شک؛ سوظن
بی اعتماد بودن، اعتقاد نداشتن به He distrusts his own judgement distrustful بی اعتماد؛ بد گمان distrustfully با بد گمانی distrustfulness شک؛ سوظن