lead time

/ˈliːd taɪm//ˈliːd taɪm/

(تولیدات کارخانه ای: زمان بین تصمیم گیری به تولید کالای بخصوص و آغاز تولید آن) زمان فرآوری، زمان انجام کار، زمان پیشی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the period of time between the decision to begin a project and its completion, as between the planning and completed manufacture of a product.

جمله های نمونه

1. There is a long lead time between order and delivery of the product.
[ترجمه گوگل]بین سفارش و تحویل محصول فاصله زمانی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]زمان زیادی بین سفارش و تحویل محصول وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Stage overlapping and communication patterns Development lead time is directly affected by the nature of engineering problem solving.
[ترجمه گوگل]همپوشانی مراحل و الگوهای ارتباطی زمان پیشرفت توسعه مستقیماً تحت تأثیر ماهیت حل مسئله مهندسی است
[ترجمه ترگمان]مرحله همپوشانی الگوهای ارتباطی و توسعه الگوهای ارتباطی به طور مستقیم تحت تاثیر ماهیت حل مساله مهندسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lead time as shown is the time taken between the order being made and the delivery taking place.
[ترجمه گوگل]زمان تحویل همانطور که نشان داده شده است مدت زمان بین سفارش و تحویل است
[ترجمه ترگمان]زمان هدایت که نشان داده می شود زمانی است که بین سفارش ساخته شده و تحویل صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The truss system requires a very long lead time.
[ترجمه گوگل]سیستم خرپا به زمان بسیار طولانی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]این سیستم بسته به زمان بسیار طولانی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This can shorten the lead time, but to be effective it must be accompanied by the correct information processing pattern.
[ترجمه گوگل]این می تواند زمان تحویل را کوتاه کند، اما برای موثر بودن باید با الگوی صحیح پردازش اطلاعات همراه باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند زمان هدایت را کوتاه کند، اما برای اینکه موثر باشد باید با الگوی پردازش اطلاعات صحیح همراه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lengthy lead time on procuring PreciPitators and bag-houses may extend the time frame for completion of some conversions past one year.
[ترجمه گوگل]زمان طولانی برای تهیه PreciPitators و کیسه‌ها ممکن است بازه زمانی تکمیل برخی از تبدیل‌ها را در یک سال گذشته افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]Lengthy زمان برای تهیه precipitators و bag ممکن است چارچوب زمانی را برای تکمیل برخی از تبدیل های یک سال تمدید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To reduce the cost and lead time of developing a trimming die, a method to obtain the trimming line in flange process is proposed on the basis of blank grid deformation.
[ترجمه گوگل]برای کاهش هزینه و زمان تولید یک قالب پیرایش، روشی برای به دست آوردن خط پیرایش در فرآیند فلنج بر اساس تغییر شکل شبکه خالی پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش هزینه و زمان در حال توسعه در حال توسعه یک روش برای به دست آوردن خط trimming در فرآیند flange براساس تغییر شکل شبکه سفید پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Reducing order lead time can be taken by reducing batch.
[ترجمه گوگل]کاهش زمان تحویل سفارش را می توان با کاهش دسته ای انجام داد
[ترجمه ترگمان]کاهش زمان منجر به کاهش زمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the price of changes and the updated lead time should be negotiated by the both paries .
[ترجمه گوگل]و قیمت تغییرات و زمان تحویل به روز شده باید توسط هر دو طرف مذاکره شود
[ترجمه ترگمان]و قیمت تغییرات و زمان به روز شده باید توسط هر دو طرف مذاکره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Enter the desired Variable Lead time and save the form.
[ترجمه گوگل]Variable Lead time مورد نظر را وارد کرده و فرم را ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]متغیر مورد نظر زمان را وارد کنید و فرم را ذخیره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is additional lead time required after PPAP approval to meet the QTC?
[ترجمه گوگل]آیا پس از تأیید PPAP برای برآورده کردن QTC به زمان اضافی نیاز است؟
[ترجمه ترگمان]آیا پس از موافقت PPAP برای ملاقات با the زمان بیشتری نیاز است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Samples: Advise lead time as wellsampling charges if any.
[ترجمه گوگل]نمونه ها: در صورت وجود، زمان سررسید را به عنوان هزینه های نمونه برداری چاه راهنمایی کنید
[ترجمه ترگمان]نمونه ها: Advise به زمان به عنوان هزینه های wellsampling
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Developing new components regarding Quality, Price and Lead time matters.
[ترجمه گوگل]توسعه اجزای جدید در رابطه با کیفیت، قیمت و زمان سرب
[ترجمه ترگمان]توسعه مولفه های جدید در خصوص کیفیت، قیمت و زمان رهبری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, reducing lead time can lead to the change of ordering cost.
[ترجمه گوگل]با این حال، کاهش زمان تحویل می تواند منجر به تغییر هزینه سفارش شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، کاهش زمان هدایت می تواند منجر به تغییر هزینه سفارش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] فاصله زمانی بین سفارش و دریافت آن
[عمران و معماری] زمان پیش - زمان تقدم
[صنعت] زمان انتظار تا رسیدن محمله سفارش داده شده (LT)، زمان تدارک - کل زمانی که یک خریدار پس از سفارش دادن باید منتظر بماند تا محصول را دریافت کند.
[ریاضیات] زمان تأخیر در دریافت کالا، زمان تقدم، زمان انتظار، زمان انجام کار، فاصله ی زمان پیش سفارش و دریافت آن

پیشنهاد کاربران

بازه زمانی
some monthly magazines have a lead time of six months or more
برخی ماهنامه ها دارای یک بازه زمانی شش ماهه یا بیشتر میباشند.
یعنی مثلا یه کالای رو الان سفارش بدم، چه زمانی تحویل من میشه؟ ( از نگاه مدیریت پروژه ) . این مورد در فرایند Plan Physical Resource Management مصداق داره.
در جاهای مختلف معانی متفاوتی می تونه داشته باشه مثلا:
زمان انجام، زمان پیشگیری، زمان سفارش، پیش زمان تهیه کالا و. . .
زمان انتظار
زمان تدارک

بپرس