فهیمه چاکرالحسینی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figure in: گنجیدن

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well versed: کارکشته

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wax philosophical: به شیوۀ فیلسوفانه سخن گفتن

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

six figure: ( حقوق، دستمزد، غرامت ) نجومی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a career: کار و زندگی کسی شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

code: شناسه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simmer: به اوج نزدیک شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for: صادق بودن This issue goes for Iran ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a frenzy of activity: انبوهی از فعالیت

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

influential: اثرگذار

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cannot help but: چاره ای جز . . . . نداشتن مثلا I ca ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strain credulity: باورنکردنی به نظر رسیدن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

document: گاهی ممکن است در معنای استناد کردن ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whistle another tune: نظر خود را تغییر دادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that will be the day: چشمم آب نمی خورد.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a life of one's own: ماهیت مستقل داشتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nip something in the bud: چیزی را در نطفه خفه کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deflate: باد کسی را خالی کردن غرور کسی را فر ...

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devastating: ( پاسخ ) کوبنده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backward looking: واپس گرایانه گذشته نگر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

propaganda: جوسازی

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a blinkered view: کوته نظرانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sending off: اخراج از بازی فوتبال کارت قرمز دریا ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mismeasure: برآورد غلط غلط برآورد کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tax somebody's patience: کاسه ی صبر کسی را لبریز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abandon oneself to: خود را به دستِ . . . سپردن تسلیمِ . ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abandon oneself to: خود را به دستِ . . . سپردن تسلیمِ . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with wild abandon: با سرخوشی با بی خیالی با بی قیدی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with gay abandon: با سرخوشی با بی خیالی با بی قیدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make allowances for: در نظر گرفتن منظور کردن جا را برای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make allowances for: در نظر گرفتن منظور کردن جا را برای ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking frame: واکر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to office: به قدرت رسیدن قدرت سیاسی را در دست ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put one's mind at ease: قوت قلب دادن دلداری دادن از درد و ر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slip one's mind: فراموش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip one's mind: فراموش کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the spectacular now: اکنون شگفت انگیز حال شگفت انگیز حال ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

six figure salary: حقوق نجومی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

six figure salary: حقوق نجومی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do you think i was born yesterday: منو هالو گیر آوردی؟ فکر می کنی من ه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wise to the ways of the world: ختم روزگار بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lame excuse: بهانۀ مسخره عذر غیر قابل قبول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lame excuse: بهانۀ مسخره عذر غیر قابل قبول

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doctoral student: دانشجوی دکترا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

doctoral dissertation: پایان نامه/رساله دکترا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

writhed in pain: از درد به خود پیچیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become a thing of the past: به تاریخ پیوستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

become a thing of the past: به تاریخ پیوستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personhood: شخصیت مندی، کسی بودن، فردیت داشتن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cannot help but: چاره ای جز . . . . نداشتن مثلا I ca ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaze in awe: با تحسین و تعجب به چیزی نگاه کردن! ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gaze in awe: با تحسین و تعجب به چیزی نگاه کردن! ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a frenzy of activity: انبوهی از فعالیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice cube: قالب یخ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bulky: پت و پهن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the same: همین کار رو بکن follow suit do like ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nip something in the bud: چیزی را در نطفه خفه کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nip something in the bud: چیزی را در نطفه خفه کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rationalization: منطق تراشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

development town: شهرک نوساز

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what good does it do: چه فایده؟ چه سود؟

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross reference: ارجاع درون متنی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

last word: فصل الخطاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

last word: فصل الخطاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the wind out of a person's sails: رشته های کسی را پنبه کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

particularism: گروه گرایی خاص گرایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blackmail: اخاذی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

established: باسابقه دیرپا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold day in july: وقت گل نی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deflate: باد کسی را خالی کردن غرور کسی را فر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protect one's skin: منافع خود را حفظ کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow a spine: شجاعت داشتن شجاع بودن اعتماد به نفس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take leave of one's senses: عقل خود را از دست دادن بالاخانه را ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it is high time: وقت آن رسیده است که . . . .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be on the radar: محلی از اعراب داشتن اهمیت داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intersect: هم گرایی داشتن هم پوشانی داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep under the rug: لاپوشانی کردن سرپوش گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep under the carpet: سرپوش گذاشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fly in the ointment: موی دماغ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

straitened circumstances: تنگنای مالی مضیقه تنگدستی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curricula: برنامه های درسی جمع کلمۀ curriculum

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casually: با بی تفاوتی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sick with: جان به لب شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nostalgically: یادش بخیروار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unjustly: غیرمنصفانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

period: خلاص! ختم کلام! والسلام!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misrepresentation: قلب واقعیت تحریف واقعیت

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sniping: تک تیراندازی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by one's own: به تنهایی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take fright: وحشت زده شدن وحشت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reconcile: تناقض را برطرف کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep one's promise: به قول خود پایبند بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieved: نفس راحتی کشید

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take comfort in: تسلی یافتن تسکین یافتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take comfort in: تسلی یافتن تسکین یافتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self identification: خودهویت یابی، خودهویت سنجی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self identification: خودهویت یابی، خودهویت سنجی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something charitably: مداراجویانه/اغماض گرانه بیان کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contingencies: ممکنات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cannot be stressed too strongly: cannot be overemphasized اهمیت غیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delusional: هذیان گونه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spiraling: فزاینده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pacify: به صلح دعوت کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in large measure: تا حد زیادی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop from sight: به محاق رفتن، ناپدید شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

figure in: گنجیدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rise to the surface: افزایش یافتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the edge: دست بالا را داشتن برتری داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take at face value: بی چون و چرا پذیرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bargaining chip: برگ برنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aggravated assault: ضرب و جرح شدید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devastating: ( پاسخ ) کوبنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purity of arms: اخلاقمدار بودن اسلحه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

identification: یکسان انگاری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aboriginal rights: حق آب و گل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typify: نمونۀ بارز چیزی بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

propaganda: جوسازی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

each and all: یکایک

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

farcicality: مسخره بودگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consider the matter closed: موضوع را تمام شده در نظر گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a blessing in disguise: خیر پنهان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

posture: موضع گیری

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one breath: در یک دم، در یک لحظه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conquest: تصرف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pertinently: به درستی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at minimum: حداقل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

make a virtue of necessity: استفادۀ بهینه کردن از پیشامد ناخواس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act from: تحت تأثیر چیزی بودن از روی . . . عم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on deaf ears: به خرج کسی نرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in the balance: در هاله ای از ابهام بودن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of the way: قال قضیه ای را کندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

congenially: هم ذات پندارانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grievance: دادخواهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point up: نشان دادن آشکار کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

national unity government: دولت اتحاد ملی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give battle: جنگ به راه انداختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut down to size: دم کسی را چیدن کسی را سر جای خود نش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut down to size: دم کسی را چیدن کسی را سر جای خود نش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

budge: اصطلاح "جُم" در جم خوردن یا جم دادن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

private capacity: خارج از مقام رسمی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dealt him a heavy blow: در شوک فرو بردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a common cause: متحد شدن دست به یکی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

encirclement: محاصره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at face value: بی چون وچرا

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a belt to someone: کسی را با کمربند کتک زدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go full circle: به موقعیت پیشین خود بازگشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a bag of bones: دو پاره استخوان ( کنایه از آدم نحیف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a chapter of accidents: سلسله ای از اتفاقات بد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a close call: خطر از بیخ گوش گذشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a breed apart: کاملاً متفاوت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick up: 1. گرفتن و بلند کردن یا حرکت دادن چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put up: 1. ساختن؛ بالا آوردن؛ برافراشتن ( خ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw into sharp relief: چیزی یا مسئله ای را مثل روز روشن کر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

threw something to the wind: دور انداختن، رها کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making a career of: کسی یا چیزی تمام کار و زندگی کسی شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a word to the wise is enough: العاقل یکفیه الاشاره عاقل را اشارتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

correspondence column: ستون نظرات دیگران

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imprimatur: تأیید شخص معتبر

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grant: پادشاه زمین هارا به قابل اعتمادترین ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in the balance: آیندۀ شرکت در هاله ای از ابهام است.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spare: به زندانیان هرشب غذای ناچیزی می داد ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strain: سرآشپز سس را اَلَک کرد.

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های فهیمه چاکرالحسینی