دوریان هاویلیارد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vendetta: انتقام گرفتن دشمن خانوادگی

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chute: شیب تند

٥ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mad: crazy

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out with: have disagreement

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ball and chain: گاهی به معنی همسر�wife� هم می اید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ball and chain: گاهی به معنی همسر�wife� هم می اید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fortunate: lucky

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

particularity: دقت زیاد خصوصیات برجسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed off: اره شدن یا با اره صاف شدن می تواند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sawed off: اره شدن یا با اره صاف شدن می تواند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

warrior: جنگجو قهرمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warrior: جنگجو قهرمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

judge: to form an opinion about something ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lively: enthusiasm

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

empty: معنی containing no emptyهم میده مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunt: to catch and eat other animals

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ball gown: فک کنم معنی کلیش رقص یه دختر با یه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiara: a piece of jewelled that womans and ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiara: a piece of jewelled that womans and ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

venues: a place to organize party یا یه همچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

venues: a place to organize party یا یه همچ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scanning: passing a light over

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

layers: thin part of an object.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

icing: sweet layer on a cake

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nozzle: اینم معنی میده: a small tube with h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick: کلف، زخیم، و گاهی هم به معنی قطر می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appear: to be seen

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extract: pull out or pull off

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vendetta: انتقام گرفتن دشمن خانوادگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i am game: اصطلاحِ به معنی:پایه ام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

can it: اصطلاحِ به معنی خفشو. حرف نزن ( الب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clamp up: خفه شو خفه خون بگیر shut up

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clamp up: خفه شو خفه خون بگیر shut up

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a cheeky: پُر رو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what a cheeky: پُر رو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i made boo boo: اصطلاحِ به معنی:::: سوتی دادم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i made boo boo: اصطلاحِ به معنی:::: سوتی دادم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treat: something special.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technophile: who is good at technology and love ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technophobe: who dont know technology and hate i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

www: world wild web مخفف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chute: شیب تند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trap: any of various receptacles for remo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تنیس: ( tennis ( n

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تنیس: ( tennis ( n

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fell love with devil: Avril Lavigne - I Fell In Love With ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fell love with devil: Avril Lavigne - I Fell In Love With ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no one: هیچکس هیچکی هیچ فردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

automobile dependence: وابستگی به اتومبیل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

زین روی: به خاطر اینکه. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

منحنی: کج و کوله

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plateau: او پیشرفت سریعی کرد و بعد پیشرفتش م ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های دوریان هاویلیارد