دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤,٤٥٧
رتبه
رتبه در دیکشنری
٨٩٤
لایک
لایک
٤٧٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١١٥

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٤٥
رتبه
رتبه در بپرس
٢,٠٦٦
لایک
لایک
٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٣ هفته پیش
دیدگاه
١

مهندس اسماعیلزاده: خفه ( در گویش دری ) : آزرده، رنجیده؛ دل آزرده. مثال: از حرف شما خفه شدم. از من خفه نشوی منظوری نداشتم.

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه
٠

مهندس اسماعیلزاده بروت ( دری ) : سبیل آگاهی: این واژه به همین معنی در متون کهن فارسی آمده است؛ بدبختانه در ایران بکار برده نمی شود. شعر حضرت سعدی: ...

تاریخ
١ ماه پیش
دیدگاه

مهندس اسماعیلزاده انگلیسی: contraceptive ring سویدی ( سوئدی ) : pessar ring حلقه بازدارنده بارداری: آله ای است مانند یک حلقه که برای جلوگیری از بار ...

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٠

مهندس اسماعیلزاده name clarification: نام با حروف واضح ( name in block letters, printed name ) به سویدی ( سوئدی ) : namnf�rtydligande به ناروژی: na ...

تاریخ
٨ ماه پیش
دیدگاه
٠

یادداشت مهندس اسماعیلزاده: اشعاری را که آقای امیر حسین سیاوشی در اینجا نوشته است هیچ ربطی به واژه "پنداشتن" ندارد. پنداشتن: گمان کردن، خیال کردن، ت ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A woman had fallen off and broken her pelvis.
دیدگاه
٠

یک زنی افتاده بود و لگنش شکسته بود.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٢ رأی
٤ پاسخ
١٥٤ بازدید

معنیش  یعنی چی می‌تونه باشه؟

١٠ ماه پیش
٠ رأی

درود به گمانم اشتباه نوشته اید درست آن -hyper نوشته می شود. لطفاً به خط پیوند نیز  توجه داشته باشید. -hyper حرف پیشوند است؛ بهترین ترجمه ی آن "فرط" می باشد. secretory  به معنای افراز یا ترشح ...

١٠ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٧٧ بازدید

معنی پند واندرز و هنگام نصحیتچی میشه؟

١ سال پیش
١ رأی

درود پند به معنای عبرت است و اندرز به معنای نصیحت و توصیه. امیدوارم این مثال ها روشنگر  ادعایم باشد:   به سارا پول قرض دادم ولی قرضم را به موقع نداد. این برایم پند شد که دیگر هرگز بهش قرض ندهم. از من به شما اندرز که هیچگاه با مشتری های خود بحث سیاسی یا عقیدتی نکنیدچونکه اگر حرف شما به مزاجش موافق نباشد دیگر به شما مراجعه نمی کند. مهندس اسماعیلزاده

١ سال پیش
١ رأی
تیک ٩ پاسخ
٥٩٣ بازدید

معنی to avoid the grass چی میشه

١ سال پیش
٢ رأی

To avoid: اجتناب ورزیدن، خود داری کردن، احترازورزیدن؛ دوری جستن، فاصله گرفتن  

١ سال پیش