دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤,٤٢٩
رتبه
رتبه در دیکشنری
٨٧٨
لایک
لایک
٤٦٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١١٤

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٤٥
رتبه
رتبه در بپرس
١,٩٨٧
لایک
لایک
٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٦ روز پیش
دیدگاه
٠

مهندس اسماعیلزاده بروت ( دری ) : سبیل آگاهی: این واژه به همین معنی در متون کهن فارسی آمده است؛ بدبختانه در ایران بکار برده نمی شود. شعر حضرت سعدی: ...

تاریخ
١ هفته پیش
دیدگاه

مهندس اسماعیلزاده انگلیسی: contraceptive ring سویدی ( سوئدی ) : pessar ring حلقه بازدارنده بارداری: آله ای است مانند یک حلقه که برای جلوگیری از بار ...

تاریخ
٦ ماه پیش
دیدگاه
٠

مهندس اسماعیلزاده name clarification: نام با حروف واضح ( name in block letters, printed name ) به سویدی ( سوئدی ) : namnf�rtydligande به ناروژی: na ...

تاریخ
٧ ماه پیش
دیدگاه
٠

یادداشت مهندس اسماعیلزاده: اشعاری را که آقای امیر حسین سیاوشی در اینجا نوشته است هیچ ربطی به واژه "پنداشتن" ندارد. پنداشتن: گمان کردن، خیال کردن، ت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
دیدگاه
٣

مهندس اسماعیلزاده بر ( در گویش پارسی دری و شاید هم در متون کهن ) : عرض، پامی؛ پهنا. مثال: درازی و بر فر. بردار: عریض، پر پهن. مثال: جوی بردار ـ از ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A woman had fallen off and broken her pelvis.
دیدگاه
٠

یک زنی افتاده بود و لگنش شکسته بود.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

٢ رأی
٤ پاسخ
١٣٧ بازدید

معنیش  یعنی چی می‌تونه باشه؟

٩ ماه پیش
٠ رأی

درود به گمانم اشتباه نوشته اید درست آن -hyper نوشته می شود. لطفاً به خط پیوند نیز  توجه داشته باشید. -hyper حرف پیشوند است؛ بهترین ترجمه ی آن "فرط" می باشد. secretory  به معنای افراز یا ترشح ...

٩ ماه پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٢٦٠ بازدید

معنی پند واندرز و هنگام نصحیتچی میشه؟

١١ ماه پیش
١ رأی

درود پند به معنای عبرت است و اندرز به معنای نصیحت و توصیه. امیدوارم این مثال ها روشنگر  ادعایم باشد:   به سارا پول قرض دادم ولی قرضم را به موقع نداد. این برایم پند شد که دیگر هرگز بهش قرض ندهم. از من به شما اندرز که هیچگاه با مشتری های خود بحث سیاسی یا عقیدتی نکنیدچونکه اگر حرف شما به مزاجش موافق نباشد دیگر به شما مراجعه نمی کند. مهندس اسماعیلزاده

١١ ماه پیش
١ رأی
تیک ٩ پاسخ
٥٧٢ بازدید

معنی to avoid the grass چی میشه

١ سال پیش
٢ رأی

To avoid: اجتناب ورزیدن، خود داری کردن، احترازورزیدن؛ دوری جستن، فاصله گرفتن  

١ سال پیش