رهگذر - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what does the price tag say: چند زده روش؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on full blast: تا ته زیادش کن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what year is it: مدل چنده؟ ( سال ساخت )

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what trim is it: تیپ یا نسخه ماشین چیه؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my phone is dying: گوشیم داره خاموش میشه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dare to suck: جرأت خراب کردن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you check it out: میتونی یه نگاه بهش بندازی؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're about to: قرارِ که. . .

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what percent are you on: چند درصد شارژ داری؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's the case: درسته حقیقت داره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that was the case: درسته حقیقت داره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

charging block: سری شارژ کله شارژر

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i talk it over: میتونم در موردش حرف بزنم؟

٤ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charging box: سری شارژ کله شارژر

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can you talk me down: میشه آرومم کنی؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can't be saved: جمع نمیشه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a pain: درد داشتن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't take this anymore: دیگه تحمل ندارم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's room for: جا داره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't raise your voice to me: صداتو نبر بالا برا من

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did the penny drop: دوزاریت افتاد؟!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thus is so frustrating: عصبانی کننده ست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lower your voice: صداتو بیار پایین

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are we still on for: قرارمون سرجاشه؟ برنامه مون سرجاشه؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at breaking point: دیگه طاقتم تموم شده

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can't be made: درست نمیشه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll wing it: یه گوهی میخورم !

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garnish with herbs: با سبزیجات تزئین کن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on a kick for something: افتادم رو دورِ . . .

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unnerving: اعصاب خردکنه!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fed up with: از . . . خسته شدم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't wanna get involved: نمیخوام وارد ماجرا بشم نمی خوام درگ ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humor me for a second: یه لحظه گوش کن ببین چی میگم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

use your signal: راهنما بزن

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

genetic programming: برنامه ریزی ژنتیک

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find a needle in a haystack: یافتن سوزن در انبار کاه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fractional share: پاره سهم سهم کسری

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

non player character: شخصیت غیرقابل بازی نقش غیرقابل کنتر ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subvertising: تبلیغات براندازانه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anti‐consumption: ضدمصرف

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

random forests: الگوریتم جنگل تصادفی

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the word in the edgewise: مجال بده منم حرف بزنم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

point fingers: کسی را مقصر جلوه دادن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my head is spinning: سرم داره گیج میره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give me a little spin: بچرخ ببینم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's tight with money: پول خرج کن نیست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're home: رسیدیم خونه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm about to: همین الان میخوام . . .

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not for me to say: در جایگاهی نیستم که نظر بدم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's not that beautiful: اونقدرام خوشگل نیست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this ring brings me luck: این انگشتر برام شانس میاره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't buy off anyone: من پول زور به کسی نمیدم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that goes without saying: گفتن نداره واضحه ناگفته پیداست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take it likely: اینقدر ساده نگیر

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm drained: خیلی خسته ام

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're always on the phone: همش سرت تو گوشیه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're always on the move: همش وول میخوری

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're always on my mind: همش تو فکرتم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so done: دیگه بریدم حوصله ندارم دیگه طاقتم ت ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's old money: اصالتاً پولداره اصالتاً ثروتمنده

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's comfortable to hold: خوش دسته!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's new money: تازه به دوران رسیده ست نو کیسه ست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

people with old money don't show off: پولدارای اصیل اهل پز دادن و خودنمای ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's comfortable to wear: خوش پوشه راحته

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need to take it: باید اینو ( تماس ) جواب بدم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've lost my appetite: اشتهام کور شد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he passed out from the heat: از گرما بیهوش شد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

today i'm in luck: امروز شانس با من یاره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he passed up the chance: فرصتو از دست داد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gave away my old clothes: لباس های کهنه ام را بخشیدم لباسهای ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

never thought: اصلا فکرشم نمی کردم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never gonna happen: امکان نداره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the sky is overcast: آسمون گرفته آسمون ابریه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i called to check on you: زنگ زدم حالتو بپرسم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not photogenic: من خیلی خوش عکس نیستم! اهل عکس گرفت ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's capture the moment: بیا لحظه رو ثبت کنیم بذار یادگاری ب ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the camera loves you: تو خیلی خوش عکسی !

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can't hurt to try: امتحان کردنش ضرر نداره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're just trying to whitewash: داری خرابکاری رو لاپوشونی میکنی فقط ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can't hurt to say: گفتنش ضرری نداره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gave away the surprize: سورپرایزو لو دادم!

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goldman sachs: گلدمن ساکس شرکت خدمات مالی و بانکدا ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay per use model: مدل پرداخت به ازای هر بار استفاده م ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meta organizational: فراسازمانی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bid price: قیمت پیشنهادی برای فروش قیمت عرضه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bid price: قیمت فروش

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subversive acts: اقدامات براندازانه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scholarly research: تحقیقات دانش پژوهی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

service failure: نارسایی خدمات قصور و کوتاهی در ارائ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

variety‐seeking: تنوع طلبی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decimal place: رقم اعشار

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cooperative procurement: تدارکات مبتنی بر همکاری مشترک

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cooperative procurement: تدارکات همکارانه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

algorithmic bias: سوگیری الگوریتمی تورش الگوریتمی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrative inquiry: روایت پژوهی

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low spec: سطح پایین

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immersive technology: فناوری فراگیر

٤ هفته پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immersive reality: واقعیت فراگیر واقعیت همه جانبه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll take a rain check: بذار واسه یه وقت دیگه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

then it's settled: باشه پس تمومه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a hoax: این یه حقه ست واقعیت نداره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a travesty: واقعا مضحک و ناعادلانه ست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on my honor: به شرافتم سوگند به شرافتم سوگند

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bite my head off: بیا قورتم بده

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a french leave: یواشکی و بدون خداحافظی رفتن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like russian roulette: بازی با مرگه کار پرریسکیه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's like swiss cheese: پر از عیب و ایراده

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll skin you alive: زنده زنده پوستت رو می کنم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jury's still out: از الان نمیشه پیش بینی کرد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at your disposal: در خدمت شما هستم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weird way of feeling: احساس عجیب داشتن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butter baby: نازنازی لطیف

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you stalking me: زاغ سیاه منو چوب میزنی ! داری منو م ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a pit in stomach: دلشوره داشتن اضطراب داشتن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open yourself up: بروز دادن احساسات

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gain the courage: جرأت پیدا کردن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nothing beats a home cooked meal: هیچی جای غذای خانگی نمیگیره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop out of school: ترک تحصیل کردن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my nose is blocked: بینیم گرفته دماغم کیپ شده

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's my wheelhouse: در حوزه تخصص منه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when you least expect it: درست موقعی که انتظارش رو نداری

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a long way off: راه درازی در پیش است

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you keep to yourself: تو لاک خودتی!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will not breathe a word: در این مورد به کسی هیچی نمی گم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't act clueless: گیج بازی در نیار

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't chicken out: کم نیار جا نزن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your eye is twitching: پلک چشمت میپره

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be early: زود میرسم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

map it out: مسیرت رو مشخص کن!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm implore you: التماست میکنم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll be late: دیر میرسم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i haven't left yet: هنوز راه نیفتادم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who's calling: شما؟ کی پشت خطه!

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wash my hands of you: قیدت رو زدم دیگه کاری باهات ندارم ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get my goat: کفر منو در نیار

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speaking of ghost of the past: حالا که صحبت از گذشته شد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slap something together: سرهم بندی کردن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i spilled the water: دستم خورد آب ریخت

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit cross legged: چهارزانو نشستن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he gets me: منو درک می کنه منو می فهمه

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

necessity knows no law: شکم گرسنه دین و ایمان نمیشناسه شکم ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work calls: کار دارم! ( اصطلاح )

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sleep calls: خوابم میاد

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i shouldn't have said that: نباید اون حرفو میزدم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a tiff: دعوا کردن اختلاف داشتن مشاجره کردن

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he gets to me: اعصابم خرد می کنه ناراحتم می کنه آز ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get all smug: زیادی خودت نگیر !

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coffee calls: وقت قهوه ست

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's just put this to bed: بیا غائله رو ختم کنیم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foodaholic: معتاد به غذا کسی که به غذا خوردن ع ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

travelholic: معتاد سفر عشق سفر اهل سفر شیفته سفر ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you skipped school: مدرسه رو پیچوندی؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gymaholic: معتاد به باشگاه عشق باشگاه عشق ور ...

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give him the benefit of the doubt: بهش اعتماد کن بنا رو بر اعتماد بذار

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who are you trying to reach: با کی کار دارین؟

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't get around to: وقت نکردم فرصت نکردم

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will make you eat those words: از حرفت پشیمونت میکنم کاری میکنم ک ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequency marketing: بازاریابی تعداد دفعات خرید

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over ear: دور گوش

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well presented: خوش تیپ شیک پوش خوش لباس

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marketplace model: مدل کسب و کار مارکت پلیس ( بازارگاه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maturity transformation: انتقال سررسید

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

treasuries: اوراق خزانه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

digital self: شخصیت دیجیتال

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtask: وظیفه فرعی خرده وظیفه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusive culture: فرهنگ فراگیر فرهنگ جامع

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capital bonus: سود سهمی سود به صورت سهام

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

systematic innovation: نوآوری نظام یافته نوآوری نظام مند

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spontaneous order: نظم خودانگیخته

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

service innovation: نوآوری در خدمات

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

batch evaluation process: فرایند ارزیابی غیرمداوم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm seeing things: خیالاتی شدم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court is in session: دادگاه رسمی است

١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't know squat: تو هیچی نمیدونی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i plead not guilty: ادعای بی گناهی میکنم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's the talk of the town: سر زبونا افتاده نقل محافل شده

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's not dwell on it: بیا زیاد به این موضوع نپردازیم زیاد ...

١ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technological disruptions: ساختارشکنی های فناورانه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

action steps: اقدامات عملیاتی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

partial least squares structural equation modeling: مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد ح ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boundary crossing: مرزگذری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hellenistic: دوره یونانی مآبی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landscape gardener: منظره پرداز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landscape gardener: منظره ساز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

established companies: شرکت های باسابقه شرکت های شناخته شد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's futile: بی فایده ست!

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something is brewing: یه اتفاقی داره میوفته!

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have tinnitus: گوشم وزوز میکنه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no man can gainsay it: هیچکی نمیتونه منکرش بشه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a breach of trust: خیانت در امانته!

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i rule the roost: تصمیم آخر من میگیرم همه کاره منم

١ ماه پیش

مدال‌های رهگذر