عدالت مجاوری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arbitrary: دلخواه و خودسرانه ( بدون منطق و صرف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health cures: روش های بهبود سلامتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's arbitrary fashion: In their arbitrary fashion in their ...

٥ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

would rather: ترجیح دادن =would rather = prefer I ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

objective: در جایگاه اسم 1 - my main objective ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subdue: to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at the expense of: 1 - at the expense of sth : به قیمت ...

٨ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

realization: درک - تحقق - نقدسازی

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take for granted: 1 - . . . Take it for granted that ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold a hearing: to hold a hearingt : برگزار کردن جل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apparently: ظاهرا = seemingly

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ghetto: محله اقلیت های مذهبی یا نژادی ( معم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the wake of: در نتیجه، بعد از = as a result of, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: 1 - appreciate sb : قدر کسی رو دونس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sap: 1 - شیره درخت یا گیاه 2 - شیره درخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pledge: در جایگاه فعل 1 - Pledge to do : قو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: در جایگاه اسم 1 - my main objective ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make out: 1 - نوشتن و پرکردن make out a form/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the expense of: 1 - at the expense of sth : به قیمت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

repress: repress : سرکوب کردن ( معمولا احساس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kept in subjection: کسی یا چیزی تحت کنترل قرار گرفتن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subdue: to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subdue: to subdue sb/sth کسی یا چیزی را تحت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the status quo: شرایط کنونی = the present situation

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the status quo: شرایط کنونی = the present situation

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realization: 1 - تحقق ( مثل تحقق رویاها ) the r ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slum: 1 - زاغه نشین = محله فقیر نشین و کث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

durable: بادوام، ادامه دار، ماندگار lasting= ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

initiative: 1 - ابتکار عمل را در دست گرفتن، فرص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

simply: 1 - بدون شک= without doubt Simply n ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undertaking: کار خطیر = important task

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at odds with: در تضاد با چیزی/کسی = in disagreeme ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at odds with: در تضاد با چیزی/کسی = in disagreeme ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be at odds with: در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disag ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be at odds with: در تضاد با کسی/چیزی بودن = be disag ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be at odds with somebody: در تضاد با کسی بودن = be disagreeme ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be at odds with somebody: در تضاد با کسی بودن = be disagreeme ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fanatic: طرفدار متعصب ( مواردی مثل فوتبال، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the brink of: در آستانه . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

satire: - نقد آمیخته با طنز ( بیشتر در مو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be loath to do: بیزار بودن از انجام . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

law enforcement: law enforcement = اعمال قانون law ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none the wiser: بهتره با یک مثال معنی دقیقشو بگم I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

plague: 1 - to plague sb اذیت کردن کسی ( مع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the wind out of a person: باد غرور کسی رو خارج کردن = deflate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in favor of: به نفعِ . . . به طرفداری از . . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in favour of: به نفعِ . . . به طرفداری از . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: کنار آمدن با . . . I can't reckon ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reckon: I reckon that من اینطور فکر میکنم ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the crunch: - شرایط سخت ( شرایطی که مجبورمون م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bloodshed: خونریزی ( کشتن و خشونت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bloodshed: خونریزی ( کشتن و خشونت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraternity: 1 - برادری 2 - گروه legal fraternit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

co existance: - همزیستی مثال: peaceful co - exist ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dismally: از روی ناامیدی و ناراحتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my lord: اشاره به یک قاضی یا یک نجیب زاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tedious: tedious = boring

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

despise: to despise sb/sth نفرت داشتن از کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the establishment: سردمداران

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persecute: اذیت کردن کسی ( بیشتر بخاطر نژاد، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under duress: تحت فشار = under coercion

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bleak: 1 - سرد = cold it is a bleak day 2 ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outlook: 1 - دورنما، چشم انداز، وضعیت در آین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goggle: 1 - با چشمان از حدقه بیرون زده و مت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in good company: you have plenty of company= you are ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in good company: you have plenty of company= you are ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have plenty of company: you are in good company= you have p ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

discreet: discreet =محتاط توجه داشته باشین که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

circumspect: circumspect = cautious = محتاط ( ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumspect: circumspect = cautious = محتاط ( ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in for: be in for sth مطمئنا تجربه میکنه او ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for: be in for sth مطمئنا تجربه میکنه او ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in for: be in for sth مطمئنا تجربه میکنه او ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in for: be in for sth مطمئنا تجربه میکنه او ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in on: be in on sth اطلاع داشتن از چیزی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: in terms of sth = in sth terms از ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contribution: 1 - کمک و مشارکت و حمایت ( مالی و . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piercing: piercing sound = صدای بلند و گوشخرا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

grace: 1 - move/dance with grace با ظرافت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

would rather: ترجیح دادن =would rather = prefer I ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rather than: rather than = instead of = in place ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های عدالت مجاوری