تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکمی ( مثلا: یکمی استراحت کن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مریض شدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اون لباس یا. . . ) بِهت میاد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رابطه ی عاطفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

چیزی حالیش نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

منفعل بودن، مشارکت نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

مطرح شدن ( سوال ) ( مثلا در جلسه امتحان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بابت تماس کسی، مجددا با وی تماس گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بابت تماس کسی، مجددا با اون تماس گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برگرداندن یا مرجوع کردن چیزی از طریق پست، پیشخدمت و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ترک کردن ( رفتن /خارج شدن ) از جایی، به ویژه برای انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک کرد ( رفتن ) از جایی، به خصوص برای انجام کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطع شدن راه ارتباطی ( مسیر ) جدا شدن چیزی از چیز دیگر بطوریکه ورود یا خروج مشکل شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

used to say that you don't know the answer to something syn: search me