پیشنهادهای الهام (١٤)
٥١
١ سال پیش
٤
یکمی ( مثلا: یکمی استراحت کن )
١ سال پیش
٠
مریض شدم
١ سال پیش
٠
( اون لباس یا. . . ) بِهت میاد.
١ سال پیش
٠
رابطه ی عاطفی
١ سال پیش
٣
چیزی حالیش نیست
١ سال پیش
٢
منفعل بودن، مشارکت نداشتن
١ سال پیش
٩
مطرح شدن ( سوال ) ( مثلا در جلسه امتحان )
١ سال پیش
٠
بابت تماس کسی، مجددا با وی تماس گرفتن
١ سال پیش
١
بابت تماس کسی، مجددا با اون تماس گرفتن
١ سال پیش
٠
برگرداندن یا مرجوع کردن چیزی از طریق پست، پیشخدمت و. . .
١ سال پیش
٣
ترک کردن ( رفتن /خارج شدن ) از جایی، به ویژه برای انجام کاری
١ سال پیش
١
ترک کرد ( رفتن ) از جایی، به خصوص برای انجام کاری
١ سال پیش
٦
قطع شدن راه ارتباطی ( مسیر ) جدا شدن چیزی از چیز دیگر بطوریکه ورود یا خروج مشکل شود
١ سال پیش
٠
used to say that you don't know the answer to something syn: search me