پیشنهادهای MaaH (١٨)
collocation برای کسی که عادت داره خیلی سریع و به راحتی خشمگین بشه. مثال: Bob's got a really bad temper, so if I were you I wouldn't marry him.
collocation انجام دادن کاری که قصد داشتید آن را انجام دهید یا امیدوار بودید که انجام دهید. مثال:Rafael wanted to be the world's top - ranked tennis ...
وقتی به کمک کسی نیاز داریم و از او بخواهیم کاری برای ما انجام دهد. مثال: Can I ask a favor?
collocation تماس با شخص یا شرکتی بعد از دیدن آگهی تبلیغاتی اش مثال: I put an advertisement online and lots of people answered it.
انجام دادن کاری که اشتباه است یا نتیجه خوبی ندارد. مثال: Some people learn from the mistakes they've made, and some people don't
۱. تغییر دادن اصلاح کردن to revise something modify / reconsider / review متضاد: confirm / retain ۲. به معنی مرور کردن to revise ( for ) somethi ...
وقتی اولین بار نگاه می کنیم یا در نگاه اول ممکنه بعدش اشتباه به نظرمون برسه یا درست باشه. مثال ها: At first glance I thought it was a dog ( but I w ...
وقتی چیزی را به طرز ناگهانی دور از انتظار پیدا می کنی یا کسی را تصادفی و شانسی ملاقات می کنی. مثال ها While I was cleaning my closet, I came across ...
like; want take care of; supply care to; attend / watch. Example This phrasal verb is usually negative, though it may be used affirmatively in ques ...
باعث یک دردسر شدن برای خود شخص You have brought this on/upon yourself. موجب عود کردن یک بیماری Sitting in the damp brought on his rheumatism.
پذیرفتن اینکه نمی توانید در رقابتی برنده باشید یا به هدفی که مدنظرتان است برسید.
پاسخ صادقانه و مستقیم به یک پرسش.
شوخی کردن
درست کردن ناخن یا آراستن ناخن توسط کسی. I had my nails done
to receive a negative response or reaction
to be cancelled ( of an event / an arrangement etc, usually used in the present tense ) depart, leave to be spoilt ( of food )
to end; to interrupt; to discontinue, stop talking
A term means discuss personal problems openly