تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

collocation برای کسی که عادت داره خیلی سریع و به راحتی خشمگین بشه. مثال: Bob's got a really bad temper, so if I were you I wouldn't marry him.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

collocation انجام دادن کاری که قصد داشتید آن را انجام دهید یا امیدوار بودید که انجام دهید. مثال:Rafael wanted to be the world's top - ranked tennis ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی به کمک کسی نیاز داریم و از او بخواهیم کاری برای ما انجام دهد. مثال: Can I ask a favor?

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

collocation تماس با شخص یا شرکتی بعد از دیدن آگهی تبلیغاتی اش مثال: I put an advertisement online and lots of people answered it.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انجام دادن کاری که اشتباه است یا نتیجه خوبی ندارد. مثال: Some people learn from the mistakes they've made, and some people don't

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. تغییر دادن اصلاح کردن to revise something modify / reconsider / review متضاد: confirm / retain ۲. به معنی مرور کردن to revise ( for ) somethi ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقتی اولین بار نگاه می کنیم یا در نگاه اول ممکنه بعدش اشتباه به نظرمون برسه یا درست باشه. مثال ها: At first glance I thought it was a dog ( but I w ...

پیشنهاد
١

وقتی چیزی را به طرز ناگهانی دور از انتظار پیدا می کنی یا کسی را تصادفی و شانسی ملاقات می کنی. مثال ها While I was cleaning my closet, I came across ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

like; want take care of; supply care to; attend / watch. Example This phrasal verb is usually negative, though it may be used affirmatively in ques ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

باعث یک دردسر شدن برای خود شخص You have brought this on/upon yourself. موجب عود کردن یک بیماری Sitting in the damp brought on his rheumatism.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن اینکه نمی توانید در رقابتی برنده باشید یا به هدفی که مدنظرتان است برسید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخ صادقانه و مستقیم به یک پرسش.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوخی کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درست کردن ناخن یا آراستن ناخن توسط کسی. I had my nails done

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to receive a negative response or reaction

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to be cancelled ( of an event / an arrangement etc, usually used in the present tense ) depart, leave to be spoilt ( of food )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to end; to interrupt; to discontinue, stop talking

پیشنهاد
٠

A term means discuss personal problems openly