پیشنهادهای اکبری (٢٧)
علامه طباطبایی می نویسد: در این آیه منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست؟ شنونده در اولین لحظه که آن را میشنود در معنایش تردید میکند، ولی وقتی مراجع ...
استوأ به معنای توجه، قصد، رو کردن، تسلط، استقرار بر چیزی، احاطة کامل و قدرت بر خلقت و تدبیر آمده است. ( ر. ک: مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ص 257 ...
ترک شده. هجر و هجران آنست که انسان از دیگرى جدا شود خواه با زبان باشد یا با بدن یا با قلب ، هجر ( بر وزن قفل ) به معنی هذیان آید مهجور به نظر بعضی هذ ...
جایگاه و محل بازگشت ، سرنوشت، سرانجام
مُقَرَّنِینَ از ماده قَرَنَ به معنی نزدیکی و اجتماع دو یا چند چیز با هم است، و به طنابی که اشیاء را با آن می بندند، قرن می گویند و نیز به کسی که با غ ...
تُملی: املال و املاء آنست که دیکته کنی تا بنویسد تُمْلی عَلَیْهِ: خوانده می شود و دیکته می شود بر او.
بهره و نصیب، شانس و بخت، سعادت و خوشبختی
السوء: بفتح اول مصدر است به معنی بدى و بضم اول اسم است به معنی بد و ناگوار و بلا
پس بهره ببرید
ابتغاء: خواستن
جهد:صعوبت و مشقّت، در آیه۴۲سوره فاطر به معنی محکم و موکّد است.
عزیز در آیه ( ( ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ ) ) به معنی دشوار است، یعنی در یک حالت غلبه و قدرت نیست که خدا نتواند.
ضِعف: ( بکسر ضاد ) مثل. "ضعف الشیء: مثله فی المقدار" و نیز به دو برابر و بیشتر گفته می شود. در آیه۳۷ سوره سبا به معنی مضاعف است: وَ ما أَمْوالُکُمْ ...
زُلْفی و زلفة به معنی مقام و منزلت و منزگاه آمده است ( مفردات راغب ) و به همین دلیل، منازل شب را زلف اللیل گویند.
الأوْفی: به تمام و کمال. کافی و بسنده
اکدى : کدى :حبس و منع، کدیه زمینی است که از جوشیدن آب مانع شود، اکداء: به معنی منع و بخل است
مَلوم : لومه شده. سزاوار سرزنش
لَتَمُرُّونَ:البته میگذرید
مُصَدِّقین: تصدیق کنندگان، مومنان، باوردارندگان
جلاء: انتقال از دیار و وطن به علّت گرفتاری و بلا جلای وطن: ترک وطن
"حوایا" جمع" حاویه"، به محتویات شکم گفته می شود.
هادو:یهودی شدند. هاد:یهودی شد .
معروش: درخت انگورى که در داربست است. جمع آن معروشات است.
استمتع: استمتاع: انتفاع و بهره بردن. "استمتع" یعنی نفع برد.
استکثرتم: کثرت: زیادت. استکثار و اکثار: زیاد کردن کار. "اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ" یعنی: بسیار کردید از فریفتن انسانها.
زخرف: زینت. زخرف القول سخنی است باطل که ظاهر آن حق و صدق نماید. تفسیر نمونه:زخرف القول به معنی سخنان فریبنده است که ظاهرى جالب و باطنی زشت و بد دارد
تؤفکون: افک: ساخته و برگرداندن چیزى از حقیقتش. ( ( فَأَنَّی تُؤْفَکُون ) ) به کجا برگردانده می شوید ( به کجا برمی گردید ) .