پیشنهادهای اکبری (٢٥)
ترک شده. هجر و هجران آنست که انسان از دیگرى جدا شود خواه با زبان باشد یا با بدن یا با قلب ، هجر ( بر وزن قفل ) به معنی هذیان آید مهجور به نظر بعضی هذ ...
جایگاه و محل بازگشت ، سرنوشت، سرانجام
مُقَرَّنِینَ از ماده قَرَنَ به معنی نزدیکی و اجتماع دو یا چند چیز با هم است، و به طنابی که اشیاء را با آن می بندند، قرن می گویند و نیز به کسی که با غ ...
تُملی: املال و املاء آنست که دیکته کنی تا بنویسد تُمْلی عَلَیْهِ: خوانده می شود و دیکته می شود بر او.
بهره و نصیب، شانس و بخت، سعادت و خوشبختی
السوء: بفتح اول مصدر است به معنی بدى و بضم اول اسم است به معنی بد و ناگوار و بلا
پس بهره ببرید
ابتغاء: خواستن
جهد:صعوبت و مشقّت، در آیه۴۲سوره فاطر به معنی محکم و موکّد است.
عزیز در آیه ( ( ما ذلِکَ عَلَی اللَّهِ بِعَزِیزٍ ) ) به معنی دشوار است، یعنی در یک حالت غلبه و قدرت نیست که خدا نتواند.
ضِعف: ( بکسر ضاد ) مثل. "ضعف الشیء: مثله فی المقدار" و نیز به دو برابر و بیشتر گفته می شود. در آیه۳۷ سوره سبا به معنی مضاعف است: وَ ما أَمْوالُکُمْ ...
زُلْفی و زلفة به معنی مقام و منزلت و منزگاه آمده است ( مفردات راغب ) و به همین دلیل، منازل شب را زلف اللیل گویند.
الأوْفی: به تمام و کمال. کافی و بسنده
اکدى : کدى :حبس و منع، کدیه زمینی است که از جوشیدن آب مانع شود، اکداء: به معنی منع و بخل است
مَلوم : لومه شده. سزاوار سرزنش
لَتَمُرُّونَ:البته میگذرید
مُصَدِّقین: تصدیق کنندگان، مومنان، باوردارندگان
جلاء: انتقال از دیار و وطن به علّت گرفتاری و بلا جلای وطن: ترک وطن
"حوایا" جمع" حاویه"، به محتویات شکم گفته می شود.
هادو:یهودی شدند. هاد:یهودی شد .
معروش: درخت انگورى که در داربست است. جمع آن معروشات است.
استمتع: استمتاع: انتفاع و بهره بردن. "استمتع" یعنی نفع برد.
استکثرتم: کثرت: زیادت. استکثار و اکثار: زیاد کردن کار. "اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ" یعنی: بسیار کردید از فریفتن انسانها.
زخرف: زینت. زخرف القول سخنی است باطل که ظاهر آن حق و صدق نماید. تفسیر نمونه:زخرف القول به معنی سخنان فریبنده است که ظاهرى جالب و باطنی زشت و بد دارد
تؤفکون: افک: ساخته و برگرداندن چیزى از حقیقتش. ( ( فَأَنَّی تُؤْفَکُون ) ) به کجا برگردانده می شوید ( به کجا برمی گردید ) .