پیشنهادهای Ahmad jaweed Wajed (٧٤)
جالب است بدانید که برابر های پارسی برای هر پنج وقت نماز وجود دارد و در زبانهای همچون : اویغوری ، تاجیکی ( افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان ) بگونه گس ...
بامداد خوش ، سپیده دم خوش
اوغان = پشتون ، نسل انتحار و انفجار
افغانی ، اوغان اوغانی همه برابر با واژه تبار پشتون است
خرد سرا ، خرد خانه ، دانش سرا ، خردکده
واژه کرته که به چم پیراهن می باشد ؛ یک واژه صددرصد پارسی است. و در میان تاجیکان افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان به وفور بکار برده می شود. بدینسان که ...
نعناع
خرما یک واژه صددرصد پارسی است
امیرالمومنین عمر فاروق رضی الله عنه عمر کرد اســــلام را آشـــکار بیآراست گیتی چو باغ بهار ( فردوسی )
شهپاد به مخفف شده شناور هدایت پذیر از دور
تارتنک ، جولاگک در گویش مردم افغانستان به عنکبوت میگن جولاگک همچنین واژه تارتنک هم در افغانستان و تاجیکستان بگونه گسترده بکار برده می شود
هندزفری
جالب است بدانید که واژگان مذهبی هم جایگزین پارسی دارند بگونه نمونه پنج وقت نماز که در دیگر زبان ها به همان زبان اصلی اش خوانده می شود یعنی عربی ، اما ...
تارتنک یک واژه برازنده و قشنگ برای جایگزینی واژه بیگانه ( عنکبوت ) است. نکته : در سرزمین افغانستان همگی به عنکبوت ، تارتنک می گویند
در سرزمین خراسان ( افغانستان کنونی ) به واژهٔ کبریت، گوگرد می گویند.
تقیه به چم : دروغ ، منافقت است. هر که تقیه می کن اصلا مسلمان نیس
این واژه پارسی است و نام یکی از استان های خوش آب و هوای سرزمین خراسان ( افغانستان کنونی ) است. نام بغلان از دو واژه بغ و لان که بغ به چم فرشته فرستا ...
کفش ، پای افزار ، پاپوش. همه چم های یکسان را می رسانند.
در گویش مردم تاجیک ( افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان ) به مادر میگن : اپه ، آچه ، آته و به پدر میگن : اکه ، آغا ، پدر به مادر بزرگ میگن : ننه ، بو ...
در گویش پارسی دری در افغانستان به کره میگن کلول ، به کروی شکل میگن کلوله.
کماکان ، کم و بیش ،
سخنوران ، چکامه سرایان ،
چکامه
چکامه سرا
میدان هوایی بهترین برابر پارسی برای واژه فرودگاه است.
ژرمنستان
ولسوال یک واژه پشتو ( = اوغانی ) می باشد ، ازین رو می بایست از واژه قشنگ و پارسی ( فرماندار ) بهره برد. البته بخشدار هم درست است
برابر های پارسی برخی واژگان بیگانه که در گویش مردم افغانستان به اشتباه بکار برده می شود : ( واژگان سوی راست بیگانه� ، چپ پارسی✓ ) �ولسوالی ( = پشت ...
ولسوال یک واژه پشتو ( = اوغانی ) می باشد ، ازین رو می بایست از واژه قشنگ و پارسی ( بخشدار ) بهره برد.
این شهرستان جز استان بدخشان سرزمین افغانستان است
هراست ، پاسبان
غبارکَش فعل = غبارکَش کردن از آنجایی که تو زبان آلمانی به جاروبرقی میگن Staubsauger در این واژه Staub به مانای� غبار یا خاک� و Sauger به مانای مکنده ...
کاغذپران برازنده ترین جایگزین برای واژه بادبادک میتوان کاغذپران را برگزید. کاغذ پران = کاغذپران ✓ ناگفته نماند اینکه واژگان: کاغذ و پران هردو پارس ...
بانگدیس پسوند دیس میتواند در زبان پارسی واژه بسازد. نمونه های آن: ماردیس = قطار تندیس = مجسمه . . .
نماوا
بکار بردن، کار گرفتن نمونه: نباید از واژگان بیگانه استفاده کنیم. درستش اینه : نباید از واژگان بیگانه کار بگیریم
گوشَکِی واژه گوشکی زیبا و آسان است و در افغانستان این واژه را بکار میبرند
برابر فارسی جامعه
آغاز یک واژه صددرصد پارسی می باشد. ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز ( چکامه پارسی سچه )
چِرک ، چرکین این واژه صددرصد پارسی می باشد ؛ چنانکه مولانای بزرگ میفرمایند: دلق چرکین بر کنم آنجا ز سر خلعت پاکم دهد بار دگر
در گویش تاجیکی گوی میشه=� بگوی !
فرتوژ = فیلم نگاره= عکس
باور
تارنما ✓
ماردیس برازنده ترین جایگزین پارسی برای قطار ؛ بدون تردید واژه نامدار ( ماردیس ) می باشد. نکته : این واژه را اساتید زبان فارسی ایران پذیرفته اند.
پیسه = پول هر پیسه گمان مبر نهالی شاید که پلنگ خفته باشد سعدی
دایم به هوایت شده ام واله و شیدا کز وجد و جنون سر زده ام جانب صحرا رحمی بنَما بر منِ شوریده ای رسوا ای پادشه مسند اقلیم تجلا قصر تو فلک تکیه گهت عرش ...
رهپیما ، رَهپیما ارابه