ترجمه‌های ایرزاد ایرزادی (٢٧)

بازدید
١٢٢
تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Dealers have already got wise to the trend and increased their prices accordingly.
دیدگاه
٠

دَلگَران یا فُروختاران یا فُروشندگان پیش از این به این روند وانگریسته اند و بر این پایه بها یا فَریگ را اَفزایانده اند .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
There's been a downward/upward trend in sales in the last few years.
دیدگاه
٠

در چند سال گزشته یک روند فُرورازشی یا فُروراختگی / فَرارازشی یا اَفرازشی بودگی یا باشیدگی داشته است.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The trend is towards reintegrating mentally ill people into the community.
دیدگاه

گرایش به سوی باز اَندَرهَم آمیزی مردمان بیمار مَنِشی یا رَوان پَریش در گِردِواری است.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The latest incident is representative of a wider trend.
دیدگاه

واپسین دُشامد یا اَنشُدَند یا اَنشَوَند نمایندِ روند یا رَوال گُستَرده تر یا ویستَرده تری است .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
There was a bullish trend in the market.
دیدگاه
٠

روند اَفرازِشی در مارکَده یا بازار یا بهازار باشیدگی یا بودگی داشت .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Despite this month's disappointing figures, the underlying trend is healthy.
دیدگاه
٠

با دُشبود نامواره ها یا ماره های نااُمیدَنده ی این ماه یا مانگ ، روند زیرپایه ای یا زیرلادی بِهزِندی است .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
It would be perverse to stop this healthy trend.
دیدگاه
٠

بازایست یا ایستاف این روندِ تندرستی یا اَبیشی کجراهه یا بَرگرد یا فَرگشت خواهد بود.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Surveys show a trend away from home-ownership and towards rented accommodation.
دیدگاه

نگرسنجی روند دورشدگی یا دورَندگی از دارَندگی یا داشتمان خانه ی کَستی ( شخصی ) را به سوی ماندگاری مُزدِشی نشان می دهد .

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The event changed the trend of public opinion.
دیدگاه

این رُخداد روند اَفدیشه ی همگانی را دِگراند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Statistics showed a reverse trend to that recorded in other countries.
دیدگاه

آمارها روند بازگرد یا بازگشته به آگاشته یا پِیگاشته در دیگر کشورها را می نمایاند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Most scientists would probably lean toward this viewpoint.
دیدگاه
٠

بیشتر چیستاران گاسان به این دیدگاه گرایش دارند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The Beatles are probably the most famous band in the world.
دیدگاه
٠

بیتل ها شاید ناموَر یا پُرآوازه ترین بَندگان خُنایِش در اینجهان هستند.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The Democrats will probably lose control of Congress.
دیدگاه
٠

مردم سالارها چه بسا لگام یا لجام همایشگاه یا نمایندستان را از دست خواهند داد.

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
The doctors want stricter enforcement of existing laws, such as those banning sales of cigarettes to children.
دیدگاه
٠

پزشکان خواستار روانش یا شارش سختگیرانه ی فَردادهای بوده یا هستیده یا باشیده مانند فردادهای بازدارش یا بازدارندگی فروش پُکانه یا پُکار به کودکان هستند ...

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Law enforcement agents intercepted a shipment of drugs from Latin America.
دیدگاه
٠

فرمودگان یا کارگزارانِ شارِش / انداختار ِفَرداد یک بُردمانِ داروگ را بازداشتند یا اندرگرفتند .

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The container has a secure lid, so the liquid won't leak.
دیدگاه
٠

بارگُنج پِلکه/پِلکین ناشِکنی دارد پس لیغه/لیغ نَشت نمی کُنَد یا نمی نَشتَد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
We began work on the project in May.
دیدگاه
٠

ما کار بَر رویِ این پیشاوَرد/ پیشَنجام/فَرازه ( فَرایازه ) را دَر اُردیبِهِشت به خُرداد ماه آغازیدیم .

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
They work on a principle of heat absorption.
دیدگاه
٠

آنان رویِ بُنداشتِ دَرآشامیِ / دَرکِشیِ / اَفشُربِ گرما کار می کُنَند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He abased himself before his superior.
دیدگاه
٠

او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He refused to abase himself in the eyes of others.
دیدگاه
٠

او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He abased himself before the king.
دیدگاه
٠

او خودش را در برابر شاه کوچک و خوار کرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The former senator had abased himself by his involvement in a sex scandal.
دیدگاه
٠

سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
دیدگاه
٠

پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
دیدگاه
٠

پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
A great big eel, one day, swam past and touched her.
دیدگاه
٠

یک مارماهیخیلی بزرگ یک روز از کنار وِی شناکنان گذشت و به وِی مالیده شد یا وِی را لمس کرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
An adult conger eel can easily bite through a man's leg.
دیدگاه
٠

یک مارماهی بزرگسال به آسانی می تواند لِنگِ کَسی را گاز بگیرد. ( لِنگ برابر نهاد leg و پا برابرنهاد foot است. )

تاریخ
١٠ ماه پیش
متن
He's as slippery as an eel - you can never get a straight answer out of him.
دیدگاه
٠

او یک روده راست تو شکم اش نیست - تو هرگز نمی توانی یک پاسخ درست و راست از او بیرون بِکِشی یا دَربیاری یا بگیری .