ترجمه‌های ایرزاد ایرزادی (٢٧)

بازدید
٩٢
تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Dealers have already got wise to the trend and increased their prices accordingly.
دیدگاه
٠

دَلگَران یا فُروختاران یا فُروشندگان پیش از این به این روند وانگریسته اند و بر این پایه بها یا فَریگ را اَفزایانده اند .

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
There's been a downward/upward trend in sales in the last few years.
دیدگاه
٠

در چند سال گزشته یک روند فُرورازشی یا فُروراختگی / فَرارازشی یا اَفرازشی بودگی یا باشیدگی داشته است.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
The trend is towards reintegrating mentally ill people into the community.
دیدگاه
٠

گرایش به سوی باز اَندَرهَم آمیزی مردمان بیمار مَنِشی یا رَوان پَریش در گِردِواری است.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
The latest incident is representative of a wider trend.
دیدگاه
٠

واپسین دُشامد یا اَنشُدَند یا اَنشَوَند نمایندِ روند یا رَوال گُستَرده تر یا ویستَرده تری است .

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
There was a bullish trend in the market.
دیدگاه
٠

روند اَفرازِشی در مارکَده یا بازار یا بهازار باشیدگی یا بودگی داشت .

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Despite this month's disappointing figures, the underlying trend is healthy.
دیدگاه
٠

با دُشبود نامواره ها یا ماره های نااُمیدَنده ی این ماه یا مانگ ، روند زیرپایه ای یا زیرلادی بِهزِندی است .

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
It would be perverse to stop this healthy trend.
دیدگاه
٠

بازایست یا ایستاف این روندِ تندرستی یا اَبیشی کجراهه یا بَرگرد یا فَرگشت خواهد بود.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Surveys show a trend away from home-ownership and towards rented accommodation.
دیدگاه
٠

نگرسنجی روند دورشدگی یا دورَندگی از دارَندگی یا داشتمان خانه ی کَستی ( شخصی ) را به سوی ماندگاری مُزدِشی نشان می دهد .

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
The event changed the trend of public opinion.
دیدگاه
٠

این رُخداد روند اَفدیشه ی همگانی را دِگراند.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Statistics showed a reverse trend to that recorded in other countries.
دیدگاه
٠

آمارها روند بازگرد یا بازگشته به آگاشته یا پِیگاشته در دیگر کشورها را می نمایاند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Most scientists would probably lean toward this viewpoint.
دیدگاه
٠

بیشتر چیستاران گاسان به این دیدگاه گرایش دارند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The Beatles are probably the most famous band in the world.
دیدگاه
٠

بیتل ها شاید ناموَر یا پُرآوازه ترین بَندگان خُنایِش در اینجهان هستند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The Democrats will probably lose control of Congress.
دیدگاه
٠

مردم سالارها چه بسا لگام یا لجام همایشگاه یا نمایندستان را از دست خواهند داد.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The doctors want stricter enforcement of existing laws, such as those banning sales of cigarettes to children.
دیدگاه
٠

پزشکان خواستار روانش یا شارش سختگیرانه ی فَردادهای بوده یا هستیده یا باشیده مانند فردادهای بازدارش یا بازدارندگی فروش پُکانه یا پُکار به کودکان هستند ...

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Law enforcement agents intercepted a shipment of drugs from Latin America.
دیدگاه
٠

فرمودگان یا کارگزارانِ شارِش / انداختار ِفَرداد یک بُردمانِ داروگ را بازداشتند یا اندرگرفتند .

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The container has a secure lid, so the liquid won't leak.
دیدگاه
٠

بارگُنج پِلکه/پِلکین ناشِکنی دارد پس لیغه/لیغ نَشت نمی کُنَد یا نمی نَشتَد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We began work on the project in May.
دیدگاه
٠

ما کار بَر رویِ این پیشاوَرد/ پیشَنجام/فَرازه ( فَرایازه ) را دَر اُردیبِهِشت به خُرداد ماه آغازیدیم .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
They work on a principle of heat absorption.
دیدگاه
٠

آنان رویِ بُنداشتِ دَرآشامیِ / دَرکِشیِ / اَفشُربِ گرما کار می کُنَند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He abased himself before his superior.
دیدگاه
٠

او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He refused to abase himself in the eyes of others.
دیدگاه
٠

او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
He abased himself before the king.
دیدگاه
٠

او خودش را در برابر شاه کوچک و خوار کرد.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The former senator had abased himself by his involvement in a sex scandal.
دیدگاه
٠

سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
دیدگاه
٠

پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
متن
The conquerors abased the local chieftain by parading him through the streets in a cart.
دیدگاه
٠

پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
A great big eel, one day, swam past and touched her.
دیدگاه
٠

یک مارماهیخیلی بزرگ یک روز از کنار وِی شناکنان گذشت و به وِی مالیده شد یا وِی را لمس کرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
An adult conger eel can easily bite through a man's leg.
دیدگاه
٠

یک مارماهی بزرگسال به آسانی می تواند لِنگِ کَسی را گاز بگیرد. ( لِنگ برابر نهاد leg و پا برابرنهاد foot است. )

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
He's as slippery as an eel - you can never get a straight answer out of him.
دیدگاه
٠

او یک روده راست تو شکم اش نیست - تو هرگز نمی توانی یک پاسخ درست و راست از او بیرون بِکِشی یا دَربیاری یا بگیری .