ترجمههای ایرزاد ایرزادی (٢٧)
دَلگَران یا فُروختاران یا فُروشندگان پیش از این به این روند وانگریسته اند و بر این پایه بها یا فَریگ را اَفزایانده اند .
در چند سال گزشته یک روند فُرورازشی یا فُروراختگی / فَرارازشی یا اَفرازشی بودگی یا باشیدگی داشته است.
گرایش به سوی باز اَندَرهَم آمیزی مردمان بیمار مَنِشی یا رَوان پَریش در گِردِواری است.
واپسین دُشامد یا اَنشُدَند یا اَنشَوَند نمایندِ روند یا رَوال گُستَرده تر یا ویستَرده تری است .
روند اَفرازِشی در مارکَده یا بازار یا بهازار باشیدگی یا بودگی داشت .
با دُشبود نامواره ها یا ماره های نااُمیدَنده ی این ماه یا مانگ ، روند زیرپایه ای یا زیرلادی بِهزِندی است .
بازایست یا ایستاف این روندِ تندرستی یا اَبیشی کجراهه یا بَرگرد یا فَرگشت خواهد بود.
نگرسنجی روند دورشدگی یا دورَندگی از دارَندگی یا داشتمان خانه ی کَستی ( شخصی ) را به سوی ماندگاری مُزدِشی نشان می دهد .
این رُخداد روند اَفدیشه ی همگانی را دِگراند.
آمارها روند بازگرد یا بازگشته به آگاشته یا پِیگاشته در دیگر کشورها را می نمایاند.
بیشتر چیستاران گاسان به این دیدگاه گرایش دارند.
بیتل ها شاید ناموَر یا پُرآوازه ترین بَندگان خُنایِش در اینجهان هستند.
مردم سالارها چه بسا لگام یا لجام همایشگاه یا نمایندستان را از دست خواهند داد.
پزشکان خواستار روانش یا شارش سختگیرانه ی فَردادهای بوده یا هستیده یا باشیده مانند فردادهای بازدارش یا بازدارندگی فروش پُکانه یا پُکار به کودکان هستند ...
فرمودگان یا کارگزارانِ شارِش / انداختار ِفَرداد یک بُردمانِ داروگ را بازداشتند یا اندرگرفتند .
بارگُنج پِلکه/پِلکین ناشِکنی دارد پس لیغه/لیغ نَشت نمی کُنَد یا نمی نَشتَد.
ما کار بَر رویِ این پیشاوَرد/ پیشَنجام/فَرازه ( فَرایازه ) را دَر اُردیبِهِشت به خُرداد ماه آغازیدیم .
آنان رویِ بُنداشتِ دَرآشامیِ / دَرکِشیِ / اَفشُربِ گرما کار می کُنَند.
او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.
او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.
سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.
پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.
پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها
یک مارماهیخیلی بزرگ یک روز از کنار وِی شناکنان گذشت و به وِی مالیده شد یا وِی را لمس کرد.
یک مارماهی بزرگسال به آسانی می تواند لِنگِ کَسی را گاز بگیرد. ( لِنگ برابر نهاد leg و پا برابرنهاد foot است. )
او یک روده راست تو شکم اش نیست - تو هرگز نمی توانی یک پاسخ درست و راست از او بیرون بِکِشی یا دَربیاری یا بگیری .