ترجمههای ایرزاد ایرزادی (١٢)
بارگُنج پِلکه/پِلکین ناشِکنی دارد پس لیغه/لیغ نَشت نمی کُنَد یا نمی نَشتَد.
ما کار بَر رویِ این پیشاوَرد/ پیشَنجام/فَرازه ( فَرایازه ) را دَر اُردیبِهِشت به خُرداد ماه آغازیدیم .
آنان رویِ بُنداشتِ دَرآشامیِ / دَرکِشیِ / اَفشُربِ گرما کار می کُنَند.
او خودش را در برابر بالادست/ فرازمند/مَهَست اَش کوچک و خُرد کرد.
او زیر بار نرفت که خود را در چشم و نگاه دیگران خوار و زبون کند.
سِنمَند یا سالدار پیشین خودش را در گرفتاری یا درگیرشِ رسوایی یا آبروریزی تَن آمیزی فروافکنده و سَرفرود و سربه زیر کرده بود.
پیروزمندان و چیرندگان فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خیابان ها خوار و زبون کردند.
پیروزمندان و چیرندگان ، فرنشین بومی را در یک گاری و گردونه با رژه در خی با رژه در خیابان ها
یک مارماهیخیلی بزرگ یک روز از کنار وِی شناکنان گذشت و به وِی مالیده شد یا وِی را لمس کرد.
یک مارماهی بزرگسال به آسانی می تواند لِنگِ کَسی را گاز بگیرد. ( لِنگ برابر نهاد leg و پا برابرنهاد foot است. )
او یک روده راست تو شکم اش نیست - تو هرگز نمی توانی یک پاسخ درست و راست از او بیرون بِکِشی یا دَربیاری یا بگیری .