حسین قربانی (مدرس سه زبان) - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emergency: اورژانس He was rushed to the emerge ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admire: تحسین کردن، تمجید کردن مثال: I admi ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remote: دور مثال: They live in a remote vil ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conventional: متداول مثال: He prefers conventiona ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contest: مسابقه، رقابت مثال: She won first ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agreement: توافق، قرارداد They reached an agr ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

agenda: دستور کار، برنامه کاری مثال: Let's ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: اعتقاد، قاطعیت مثال: She spoke with ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

later that day: بعدش در همان روز ( گذر زمان بین دو ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: هدف، هدفمند مثال: The objective of ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potential: پتانسیل، قابلیت مثال: The young ar ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facility: امکانات مثال: The hotel has excelle ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orientation: جهت دهی، آموزش مقدماتی مثال: New e ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investor: سرمایه گذار مثال: The investor deci ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

principal: اصلی، رئیس مدرسه مثال: The princip ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strike: اعتصاب مثال: The workers went on st ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scenario: سناریو، وضعیت مثال: They discussed ...

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

context: زمینه مثال: It's important to under ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear: تحمل کردن مثال: He couldn't bear th ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ongoing: در حال انجام مثال: The project is s ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn over: برگرداندن ( ورق، کاغذ و . . . . )

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

more often than: به مراتب بیشتر از Men like the spor ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pub: جایی برای ملاقات که نوشیدنی و غذا ه ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplish: دست یافتن به، انجام دادن مثال: She ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sophisticated: پیچیده، پیشرفته مثال: The new techn ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barely: به سختی مثال: She barely had time t ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

literature: ادبیات، کتابخانه مثال: She studied ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall out: بهم خوردن، از یکدیگر جدا شدن مثال: ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inspire: الهام بخشیدن، انگیزه دادن مثال: Her ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposed: پیشنهاد شده، پیشنهادی The proposed ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

series: سری، مجموعه مثال: I watched the ent ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adventure: ماجراجویی، سفر ماجراجویانه مثال: Tr ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

campus: دانشگاه، محوطه دانشگاهی The campus ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stake: سهم مثال: He has a significant stak ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatically: بطور چشمگیر مثال: The company's pro ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: بیش از مثال: The bookshelf collapse ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: در حالی که مثال: Sarah loves summer ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certainly: بدون شک، قطعاً مثال: She will cert ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

event: رویداد، واقعه مثال: The concert was ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substantial: قابل توجه، قوی مثال: The company ma ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aspect: جنبه مثال: The project has many dif ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a job: کار پیدا کردن، کار گیر آوردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: تنظیم کردن، مجموعه مثال: She set th ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour: ریختن، پاشیدن She poured tea into ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: پیامد / نتیجه مثال: His absence fro ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typically: به طور معمول مثال: He typically arr ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contribute: کمک کردن، مشارکت داشتن مثال: She co ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodation: محل اقامت ( مثلا در یک سفر هستید و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

derive: مشتق کردن، به دست آوردن مثال: The w ...

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

term: دوره، مدت، ترم مثال: The president ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: بسیار بزرگ، عظیم، شگفت انگیز The c ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throughout: در سراسر مثال: It rained throughout ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hometown: جایی که به دنیا آمدید و یا جایی که ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even though: با وجود اینکه، اگر چه Even though i ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evolve: تکامل یافتن مثال: Over time, birds ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

where: کجا، جایی که، که Where did you go ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal: معامله، قرارداد مثال: They made a d ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

journey: سفر، مسیر مثال: We embarked on a lo ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tip: نکته مثال: He gave her some tips on ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sight: دیدن، چشم انداز The sight of the s ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch: مطرح کردن، توصیف کردن مثال: She pit ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

according to: مطابق با، بر طبق، براساس

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individual words: کلمات مستقل

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

omphaloskepsis: نگاه کردن به ناف مثال: After a long ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consanguineous: خویشاوندی مثال: The couple discover ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

connecticutian: نیوهیچین مثال: He's originally from ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quattuordecillion: کواتوردکیلیون ( عدد بزرگی ) مثال: ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hundred: صد مثال: There were a hundred peopl ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embourgeoisement: بورژوازی مثال: The embourgeoisement ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

psychotomimetic: مربوط به روان درمانی، افکننده ی روا ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

road rage: خشم لحظه ای بخاطر عمل یک راننده دیگ ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

survey: دوستان توجه داشته باشید که این کلمه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fahrenheit: فارنهایت که برای تبدیل آن به سانتیگ ...

٨ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the day: در طول روز He was there for the day ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make some changes: تغییراتی ایجاد کردن

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel frustrated: احساس کسلی کردن، احساس نا امیدی کرد ...

١٠ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later that day: بعدش در همان روز ( گذر زمان بین دو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بریم سر اصل مطلب: let's get to the point

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

driving test: امتحان رانندگی

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به همین علت: so for this reason therefore

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به این علت: so for this reason therefore

١١ ماه پیش

مدال‌های حسین قربانی (مدرس سه زبان)