hamed jabra - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memoria: حافظه - - - > memory memoria اصطلاح ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cognitively fluid: سیال شناختی

٦ روز پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for those of you: برای آن دسته از شما مثال . . . برا ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as is the case: طبق روال

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perhaps should have: از آنچه که باید مثال . . . minor ne ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic offence: تخلف رانندگی مثال . . . He should b ...

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no one is above the law: هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ هفته پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switch to use: روی آوردن ( به ) مثال . . . This c ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filling station: پمپ بنزین 1. British English: Pet ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public donation: کمک های مردمی

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

package trips: سفرهای گروهی

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

money changer: صرافی

٣ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ هفته پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dust yard: محوطه جمع آوری زباله به یک مکان تا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue: 1. موضوع، مسئله 2. صادرکردن. . . مث ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in western term: از نظر غربی مثال . . . برخی خانواده ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all but gone: تقریباً کاملاً رفته یا ناپدید شده ا ...

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

floor sweeper: جاروی کف یا کف تمیز کن، دستگاه نظاف ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light and airy: ( در مورد اتاق ) روشن و دلباز مثال ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

match demand: متناسب با تقاضا، به اندازه تقاضا مث ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factory farms: مزارع صنعتی برای پرورش دام سیستمی ب ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly processed nature: ماهیت بسیار فراوری شده

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parkrun: مجموعه ای از رویدادهای 5 کیلومتری ب ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do the vacuuming: جارو کشیدن با جاروبرقی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do a crossword: حل کردن جدول ( جدول کلمات متقاطع )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close up shot: عکس از نمای نزدیک مثال. . . For the ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is going to work: این کار جواب میده، این کار خواهد کر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ongoing disease: بیماری مزمن . . . ongoing disease = ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defensive pessimism: It’s a strategy which we use to con ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make alert: هوشیار کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay on date: پرداخت در سر قرار این اصطلاح برای ا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make appear: جلوه دادن. . . make appear = repres ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awful: awful = terrible = dreadful خیلی بد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

form a base: تشکیل دادن ( ایجاد ) پایگاه مثال . ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arguing that: بااین استدلال که

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on to direct: کارگردانی فیلمی را برعهده گرفتن مث ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit movie: فیلم پُر فروش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art show: نمایشگاه هنر یا نقاشی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone else: بقیه ( افراد )

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on launch: به هنگام پرتاب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swimming pool float: تشک بادی یا تیوب بادی استخری

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

higher paying: درآمد بالا

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make accurate inference: استنباط دقیقی داشتن

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it pays to be bumped: می ارزه که جابجا بشی یا کنار گذاشته ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

halfway mark: نقطه وسط بین شروع و پایان یک چیزی، ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial method: روش بحث برانگیز

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become resistant: مقاوم شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copier: دستگاه فتوکپی

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later that evening: بعد از ظهر همان شب

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چوب بری: logging

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cell phone died: خاموش شدن تلفن همراه. مثال: گوشیم ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't mean to trip you: قصد پشت پا زدن بهت رو نداشتم. مثال ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let it go this time: این دفعه رو نادیده می گیرم ( دیگه ت ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

window displays: ویترین مغازه ( ویترین شیک )

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went hiking: گذشته ی go hiking : کوهنوردی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crisp air: هوای خنک، خشک و تازه ( کوهستان ) م ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wave farm: نیروگاه امواج یا جایگاه امواج انرژی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vertical farming: کشاورزی گلخانه ای که فعالیت کشت محص ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work setting: محیط کاری

٧ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a rule: وضع کردن قانون

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

special pass: گذرنامه مخصوص

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making somebody to something: کسی را به چیزی وادار کردن. مثال: T ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make announcement: اطلاعیه دادن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worried sick: به شدت نگران و دلواپس be worried si ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major invention: اختراع مهم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high above the ground: بر فراز زمین

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's because: به همین دلیله که . . . It's because ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the stairs: از پله ها استفاده کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was coming: They knew it was coming. آنها می د ...

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of something: تمام کردن چیزی مثال: We are comple ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give lecture: ارائه دادن سخنرانی علمی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's more fun: بیشتر حال میده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything is going well: همه چیز بر وفق مُراده.

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long sleeves: آستین بلند

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های hamed jabra