hamed jabra - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’ll be a long time before: مدت زیادی طول می کشد تا … یک ساختا ...

٥ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the key is: نکته کلیدی این است که . . . مثال: ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be key: کلیدی بودن، اهمیت داشتن مثال: That ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tartness: ترشی، تلخی . . . . . . /tartness/ˈt ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way too much: خیلی زیادتر از حد لازم way too برای ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ancient age: 1. دوران باستان 2. قدمت زیاد ( تاری ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

labor under a misapprehension: برداشت غلط کردن از چیزی این عبارت م ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's down to: مربوط میشه به . . . ، بر می گرده به ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memoria: حافظه - - - > memory memoria اصطلاح ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cognitively fluid: سیال شناختی

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for those of you: برای آن دسته از شما مثال . . . برا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as is the case: طبق روال

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perhaps should have: از آنچه که باید مثال . . . minor ne ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traffic offence: تخلف رانندگی مثال . . . He should b ...

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no one is above the law: هیچ کس بالاتر از قانون نیست.

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switch to use: روی آوردن ( به ) مثال . . . This c ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filling station: پمپ بنزین 1. British English: Pet ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public donation: کمک های مردمی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

package trips: سفرهای گروهی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

money changer: صرافی

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dust yard: محوطه جمع آوری زباله به یک مکان تا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue: 1. موضوع، مسئله 2. صادرکردن. . . مث ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in western term: از نظر غربی مثال . . . برخی خانواده ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all but gone: تقریباً کاملاً رفته یا ناپدید شده ا ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

floor sweeper: جاروی کف یا کف تمیز کن، دستگاه نظاف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light and airy: ( در مورد اتاق ) روشن و دلباز مثال ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

match demand: متناسب با تقاضا، به اندازه تقاضا مث ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factory farms: مزارع صنعتی برای پرورش دام سیستمی ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highly processed nature: ماهیت بسیار فراوری شده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parkrun: مجموعه ای از رویدادهای 5 کیلومتری ب ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do the vacuuming: جارو کشیدن با جاروبرقی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do a crossword: حل کردن جدول ( جدول کلمات متقاطع )

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

close up shot: عکس از نمای نزدیک مثال. . . For the ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is going to work: این کار جواب میده، این کار خواهد کر ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ongoing disease: بیماری مزمن . . . ongoing disease = ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defensive pessimism: It’s a strategy which we use to con ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make alert: هوشیار کردن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay on date: پرداخت در سر قرار این اصطلاح برای ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make appear: جلوه دادن. . . make appear = repres ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

awful: awful = terrible = dreadful خیلی بد ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

form a base: تشکیل دادن ( ایجاد ) پایگاه مثال . ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arguing that: بااین استدلال که

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on to direct: کارگردانی فیلمی را برعهده گرفتن مث ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit movie: فیلم پُر فروش

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art show: نمایشگاه هنر یا نقاشی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everyone else: بقیه ( افراد )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on launch: به هنگام پرتاب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swimming pool float: تشک بادی یا تیوب بادی استخری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

higher paying: درآمد بالا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make accurate inference: استنباط دقیقی داشتن

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it pays to be bumped: می ارزه که جابجا بشی یا کنار گذاشته ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

halfway mark: نقطه وسط بین شروع و پایان یک چیزی، ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

controversial method: روش بحث برانگیز

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become resistant: مقاوم شدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

copier: دستگاه فتوکپی

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

later that evening: بعد از ظهر همان شب

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چوب بری: logging

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cell phone died: خاموش شدن تلفن همراه. مثال: گوشیم ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't mean to trip you: قصد پشت پا زدن بهت رو نداشتم. مثال ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let it go this time: این دفعه رو نادیده می گیرم ( دیگه ت ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

window displays: ویترین مغازه ( ویترین شیک )

٩ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

went hiking: گذشته ی go hiking : کوهنوردی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crisp air: هوای خنک، خشک و تازه ( کوهستان ) م ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wave farm: نیروگاه امواج یا جایگاه امواج انرژی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vertical farming: کشاورزی گلخانه ای که فعالیت کشت محص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work setting: محیط کاری

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a rule: وضع کردن قانون

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

special pass: گذرنامه مخصوص

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making somebody to something: کسی را به چیزی وادار کردن. مثال: T ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make announcement: اطلاعیه دادن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be worried sick: به شدت نگران و دلواپس be worried si ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

major invention: اختراع مهم

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high above the ground: بر فراز زمین

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's because: به همین دلیله که . . . It's because ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the stairs: از پله ها استفاده کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was coming: They knew it was coming. آنها می د ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of something: تمام کردن چیزی مثال: We are comple ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give lecture: ارائه دادن سخنرانی علمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's more fun: بیشتر حال میده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything is going well: همه چیز بر وفق مُراده.

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long sleeves: آستین بلند

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های hamed jabra