دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٧٨,٤٢٥
رتبه
رتبه در دیکشنری
٦٢
لایک
لایک
٥,٧٥١
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٥٠٣

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٤ ساعت پیش
دیدگاه
٠

1. تندرو. چابک. فرز 2. فوری. زود. بی درنگ 3. تند. سریع مثال: a swift decision یک تصمیم فوری swift runners دونده های فرز و تندرو

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٠

1. خیس عرق 2. عرق کرده. عرقی 3. عرق وار 4. بسیار گرم. داغ 5. ( کار ) شاق. پر زحمت

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٠

لباس گرم. ( ورزش ) لباس گرمگن sports outfit comprised of a sweatshirt and sweatpants مثال: the weather is cold. you should wear a sweat suit. هوا س ...

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٠

گرمکن n. loose pullover cotton jersey shirt with long sleeves ( often worn for exercising ) مثال: the weather is cold. you should wear a sweatshirt. ...

تاریخ
١ روز پیش
دیدگاه
٠

suttee is an act of burning a widow on her husband's funeral pyre ساتی عمل سوزاندن یک زن بیوه روی تل هیزم در مراسم دفن جسد مرده ی شوهرش را گویند.

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.