پیشنهادهای Ramin sa (٣٩)
خرید یا فروش چیزی به بهای بسیار ناچیز
سرگردانی، توسط جریانی به این سو و آن سو برده شدن، پرسه بی هدف
to be carried by a current or to wander, ramble, meander, or amble
با سرعت و سرگرم بودن ( شلوغ بودن سر ) مشغول کاری شدن
یاد دادن کاری به کسی ( مثل کارهای منزل و بچه داری و . . . )
کمک کردن ( در انجام دادن کار )
باور کردن چیزی بعنوان حقیقت وقتی به گوینده آن اعتماد دارید
گوش ایستادن، یواشکی گوش کردن، استراق سمع
از چیزی به نفع خود استفاده کردن
اثر گذاشتن بر کسی یا چیزی که آنرا تغییر دهد ( معمولا بصورت منفی )
حرف زدن کسی آهسته تر شده و بعد متوقف شود، به مرور از سخن باز ایستادن
در سمت دیگر ترازو: یعنی جوابی یا توضیحی در برابری یک مسئله یا پرسش
آسیب زدن به کسی یا چیزی، تحقیر کردن کسی، اذیت و آزار کسی در طی زمان
ساختمانی اضافه شده به ساختمان اصلی
گفتن حرفهای غیرمنصفانه و منفی برای برتری جویی بر شخص دیگر، حرفهای نیش دار ، حرفهای زهردار
( باعث شوند که مایعات ) به آهستگی و مقدار کم جاری شوند مانند خارج شدن آب از دهان ، شُرّه کردن
( در بریتانیایی ) گناهکار شناخته شدن و فرستاده شدن به زندان
وقتی بین دو اسم قرار میگیرد ( - cum - ) ترکیبی از هر دو را توصیف میکند
اتاقی که هم بعنوان آشپزخانه و هم اتاق ناهارخوری استفاده می شود
( غیر رسمی ) گیج کردن و دستپاچه کردن کسی بطوریکه در شرح و توضیح دادن مسئله ای ناتوان گردد
دستپاچه شدن
( در بریتانیایی غیر رسمی ) دستمال توالت
( در بریتانیایی ) راهنما زدن در هنگام رانندگی
ناخوش ، بیمار، دارای مشکل روحی روانی، خل وضع
استراحت کردن، نشستن و ریلکس کردن
کیسه زباله
نمایشی از مهارت فوق العاده ( معمولاً ورزشی )
خارج شدن از جایی در یک یا چند صف
کشتن کسی
When someone spins you a line, they are trying to deceive you by lying
سعی در فریب کسی با دروغ
سر کسی فریاد زدن یا بصورت ناگهانی و شدید از کسی بدون دلیل موجه انتقاد کردن
پلیس در زبان محاوره ای بریتانیا
حمله کردن و یا کشتن کسی بوسیله خفه کردن، گلوی کسی را برای کشتن فشار دادن
گرز چوبی
جستجوی سریع، گشتن سریع وسایل
بسیار عجیب و غیر عادی
برانگیخته شد، برانگیختگی
منفک شدن، جدا شدن