پیشنهادهای مصطفی رحمدل (١٥)
مانده گان یا ماندگان ضد رفته گان یا رفتگان است، یعنی کسانیکه رفتند و کسانیکه نرفتند ، رفته گان یعتی مردند ماند گان یعنی زنده اند
هم تبار یعنی هم قطار، هم خانه هم مفکوره از یک خانواده
نفس به نفس لمحه به لمحه لحظه به لحظه پی در پی هر وقت همیشه
مناز یعنی سر چیزی افتخار مکن و یا ناز مکن بناز یعنی افتخار کن و یا ناز کن
خودد یا خودت هر دو یک معنا دارد
میشم مخفف و عامیانه ای میشوم است
میشه نمیشه مخفف و یا گفته می توانیم که واژه های عامیانه می شود و نمی شود است
همه چه می شود مخفف همه چیز و من این را در سروده خود استفاده کردیم چون همه چیز وزن را خراب می کرد مجبورا همه چیز را همه چه ساختم.
مخالف آشنا بخاطر یک سروده ام این واژه را اولین بار خودم استفاده کردم چون ناشنا در وزن جور نمی آمد. ناشنا با حذف الف نشنا
مر یعنی مگر
بشو یعنی چیزیکه میخواهم همان چیز برایم باش. تو دل بشو یاور بشو بیچاره را باور بشو. جانم بشو دلدارم بشو
یعنی مگو، خاموش باش
بی رنج شدن
پر بار ، پر ثمر
حراسا یعنی ترسو، کسی که بیمناک باشد.