تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لوش به هزارگی گِل های سیاه شده کف آب و همچنین جلبک راهم میگن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کَرَند در هزارستان نام ابزاری برای کندن بوته و زمین شبیه کلنگ اما داری یکسر و با دَم پهن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در هزارگی به قسمتی از رود خانه که به صخره میخوره گرد آب عمیقی تشکیل میده چیل میگوید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هزارگی دوگانی ینی دوقلو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هزارگی شُوال به جای از کوه که سنگ های ریزو تقریبا درشت روی هم افتاده و خرد شده و انبار شده گوید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هزارگی پراخ یعنی گشاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هزارگی افغانستان به شیب تند کوه قَرخ گوید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

در هزارگی معمولا به چیزی که دریک دست یا یک مشت جاشود میگن جمبه یا یک چَمبه و همچنین به باد کردن معده هم میگوید چَمبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هزارگی افغانستان هم شب بین میگن و هم کرم پرنی یا فرنی همچین چیزای