پیشنهادهای محمدرضا سلطانی زرندی (١٠,٩٦٦)
[ضرب المثل] حقیقت تلخ است
[ضرب المثل] نابرده رنج گنج میسر نمی شود؛ هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد.
[ضرب المثل] نابرده رنج گنج میسر نمی شود؛
[ضرب المثل] دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و ماندگی
[ضرب المثل] چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است
[ضرب المثل] کبوتر با کبوتر باز با باز، کند همجنس با همجنس پرواز
[ضرب المثل] خواستن توانستن است
[ضرب المثل] خواستن توانستن است
[ضرب المثل] سالی که نکوست از بهارش پیداست
[ضرب المثل] جوجه رو آخر پاییز می شمارند
[ضرب المثل] هر چه پیش آید خوش آید
[ضرب المثل] گذشته ها گذشته
[ضرب المثل] آب رفته به جوی بر نگردد
[ضرب المثل] شتر دیدی ندیدی
[ضرب المثل] جلوی ضرر را هر موقع بگیری منفعت است
[ضرب المثل] صداقت بهترین سیاست است
[ضرب المثل] سحر خیز باش تا کامروا شوی
[ضرب المثل] نمیتونی هم کیکت رو بخوری هم نگهش داری
[ضرب المثل] از روی جلد کتاب نمیشه درباره اون قضاوت کرد
[ضرب المثل] هیچ وقت نمیدونی چی داری مگه زمانی که از دستش بدی
[ضرب المثل] هیچ چیز در جهان به خوبی بوی کسی که دوستش داری نیست
[ضرب المثل] نمیتونی دوتاش رو بخوای
[ضرب المثل] تا تنور داغه باید نون را چسبوند
[ضرب المثل] چشم ها همیشه حقیقت را می گویند
[ضرب المثل] هفت بار زمین بخور اما هشت بار به پا خیز
[پزشکی] ملازه بر: وسیله ای برای برش زبان کوچک
[پزشکی] مربوط به یوه آ ( ی چشم )
[پزشکی] انگوره، ملازه، زبان کوچک: توده گوشتی آویزان از کام نرم
[پزشکی] یوه آ : لایه ی میانی و عروقی چشم
[پزشکی] میزراه، پیشابراه: لوله ای که ادرار را از مثانه به بیرون از بدن منتقل می کند
[پزشکی] زهدان، رحم: عضوی که تخم بارورشده را تا اتمام دوره حاملگی در خود می پروراند
[پزشکی] مثانه: عضو دخیره کننده ی ادرار تولید شده توسط کلیه ها
[پزشکی] میزراه بُر: وسیله ی برش پیشابراه
[پزشکی] دستگاه ادراری: دستگاه دفع مواد متابولیک به شکل ادرار
[پزشکی] دفع ادرار همراه با مدفوع ( ازطریق رکتوم )
[پزشکی] تنگی حالب
[پزشکی] حالب، میزنای: لوله ای که ادرار را از مثانه به کلیه منتقل می کند
[پزشکی] میزدرد: درد در هنگام ادرار کردن
[پزشکی] ناخودآگاه، ناهوشیار، بی هوش
[پزشکی] ناهوشیاری، ناخودآگاهی، بی هوشی
[پزشکی] ناخنی: مربوط به ناخن
[پزشکی] نافی: مربوط به ناف
[پزشکی] بندناف: ساختاری که جنین رابه جفت متصل می کند
[فیزیک] فرابنفش: ماوراء انتهای بنفش در طیف مرئی
[پزشکی] زندزیرین: استخوان داخلی ساعد
[پزشکی] اولنار: مربوط به استخوان داخلی ساعد ulna
[پزشکی] لثه بری: برش لثه
[پزشکی] جوشگاه همراه با قرمزی
[پزشکی] زخم: ضایعه ای در پوست یا غشای مخاطی همراه با التهاب و آسیب بافتی
[پزشکی] مایه کوبی، واکسیناسیون: ایجاد ایمنی با استفاده از واکسن