Farhood - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

house of commons: ✔️مجلس عوام انگلیس They both sat a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fence: ✅خودداری کردن، گوشه گیری کردن He t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rather than: . E. g to stay where you are rather ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ivy league: Why students can’t assume Ivy Leagu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

controversy: Though in recent days he has been a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concede: ⁦✔️⁩ ( حق یا امتیاز یا سرزمین ) واگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deploy: ✔️جایگیر شدن یا کردن، ( مجازی ) جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compressive: محدود “The appointment of Rob Mall ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convenient: راحت، آسان Defenders of Mr. Malley ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reconcile: ✔️ ( اختلاف و غیره ) برطرف کردن - ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nuance: ✔️ نکات دقیق وظریف - ریزه کاری ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relish: خوش داشتن، راغب بودن Mr. Malley’s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consensus: ✔️ ⁩اجماع - اتفاق نظر همگان - هم رأ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: DILEMMA تنگنا - مخمصه - موقعیت دشوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notion: ✔️تصویر ذهنی - پنداشت - اندیشه ی مب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embrace: ✔️ با آغوش باز پذیرایِ کسی یا چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confrontation: saying it “anoints preselected lead ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intervention: مداخله ill - fated American interv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resentment: رنجش، دلخوری it still stirs resent ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

progressive: آدم پیشرفت گرا، ترقی خواه ( در هر ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: 👈The story continues over the page ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

popularity: محبوبیت Football's popularity cont ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intervene: He went on to say that there was li ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be about: ◾درباره . . . بودن، مرتبط/مربوط بود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narrowest: E. g. The poll shows that the gover ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expedition: ⁦✔️⁩هیئت اعزامی I think we've chos ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seduction: فریبندگی The seductions of life in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abandon: ✔️دل کندن، دست کشیدن It was his in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shady: ۱ ) سایه دار، پر سایه The door lead ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terrain: ✔️زمین We asked Ralph to lead us t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lead poisoning: مسمومیت ناشی از فلز ( سمی/مسموم کنن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead poisoning: مسمومیت ناشی از فلز ( سمی/مسموم کنن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retain: ⁦✔️⁩حفظ کردن - از دست ندادن 👉🏿 Sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lap: Lewis held onto the lead until the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opinion poll: . E. g The latest opinion poll puts ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by which: E. g A lead is also the amount or d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

productivity: The company has improved operating ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

productivity gains: افزایش بهره وری The company has im ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

operating performance: عملکرد عملیاتی The company has imp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sue: ✅ ( حقوق ) اقامه ی دعوی کردن، ( از ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

commanding lead: پیشتازی مطلق The brand will give t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

building society: For ISAs, building societies again ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top paying: پردرآمد For ISAs, building societi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trial: آزمایش/تست ( پزشکی و غیره ) 1 ) T ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furious: They have played a lead role in the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eclipse: ⁦✔️⁩تحت الشعاع قرار دادن، سایه افک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abide: ✔️پابرجا ماندن ( به سوگند، قسم و غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unifier: Anthony Scaramucci, the former Whit ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifelong: دیرین، همیشگی Scaramucci, a lifelo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ripen: ✔️رسیده شدن The fruit changes colo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ripen: ✔️رسیده شدن The fruit changes colo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tense: ⁦✔️⁩پرتنش He managed to change the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nappy: UK: nappy US: diaper پوشک بچه She ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tide: موج The president realized he coul ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the eighties: دهه هشتادی ( میلادی ) The eightie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climate: ✔️ ( به طور کلی ) شرایط، وضع In th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for so long: واسه مدت طولانی I needed a change ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for so long: واسه مدت طولانی I needed a change ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

net change: دگرگونی محض net change in incomes

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resist: ✔️تن در ندادن We resist change bec ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknown: We resist change because of fear of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loose change: پول خرد [سکه ( نه اسکناس ریز ) ] 1 ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

joined up: به هم پیوسته My daughter is just s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

touch of: The suite will add a touch of class ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chlorine: Chlorine is added to the water to k ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quarantine: He told the Yediot Ahronot newspape ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magnificent: باشکوه، مجلل، عظیم ارزشمند ⁦✔️⁩ خار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

illusion: ⁦✔️⁩تصور اشتباه ( باطل ) ، خیال واه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

power grids: شبکه برق ( سراسری ) Climate Chang ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grid: ⁦✔️⁩شبکه برق ( سراسری ) 1 ) Clima ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enviously: He leant in and kissed her as I wat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spike: [noun] ✔️⁩ افزایش ناگهانی و بزرگ در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be made: واداشتن، واداشته شدن، مجبور شدن/کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smash: معنای آبادیس: ✔️ خُرد کردن ( با سرو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag away: DRAG SB AWAY - فرستادن کسی پی کارش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag away: DRAG SB AWAY - فرستادن کسی پی کارش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confidentially: ?Can I speak to you confidentially

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calmly: Choking back my anger, I tried to s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whisper: verb در گوشی حرف زدن noun صحبت در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jeer: ✔️هو کردن There was loud jeering f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boot: صندوق عقب ( اتومبیل ) Police told ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

customs official: مامور گمرک A customs official orde ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customs official: مامور گمرک A customs official orde ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hatch: دریچه ( نوعی درب در مخازن تحت فشار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obituary: ⁦✔️⁩اعلامیه ترحیم 1 ) People openi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once in a while: 👈🏿. . . I do wish you would open ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phone directory: دفتر تلفن When I got home I opened ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

script: ⁦✔️⁩نمایشنامه، فیلمنامه، سناریو I ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assail: ⁦✔️مورد هجمه/هجوم ( تبلیغات، تصاویر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infected: آلوده ( به ویروس و غیره ) If an e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hook: As soon as I opened the cover of th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piece of cloth: تکه پارچه When he opens the piece ...

١ سال پیش

مدال‌های Farhood