مدالهای فرزاد جوانمرد
									
										٥٤
									
								
							
								
									٧٠
								
							
						
								
									١٣
								
							
						
								
									٠
								
							
						
								
									٤
								
							
						
								
									٩
								
							
						پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											write protected: حفاظت شده در برابر نوشتن
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											vertical parity check: بررسی توازن عمودی
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											dangling reference: ارجاع معلق
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							اولین لایک کردن
											
												-
											
										
										
											
												همه
											
										
									
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											data carrier: داده بر
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											terminating equipment: تجهیزات ختم، تجهیزات پایانی
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											data dependence diagram: نمودار وابستگی داده ها
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت واژه جدید
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											data encapsulation: بسته بندی داده ها. محصورسازی داده ه ...
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											data field: حوزه داده ای. ناحیه داده ای
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											datamation: داده پردازی
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											data medium: محیط داده
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
										
											sublanguage: زیر زبان. زبان فرعی
										
									
								
									
										١ سال پیش
									
								
							ثبت اولین پیشنهاد
											
												-
											
										
										
											
												دیکشنری
											
										
										
											
												-
											
										
									
									
										١ سال پیش