شقایق - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

console color tv: تلویزیون رنگی کنسولی یا کنسول دار [ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one handed: ( فقط ) با یک دست به وسیله ی یک دست ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

microphone stand: مخفف: mic stand

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irc: می تواند اشاره داشته باشد به italia ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blood blister: تاول خونی در اثر کشیده شدن پوست و ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shallow thoughts: افکار سطحی Ex. He was mouthing bi ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absolute ignorance: جهل مرکب

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

internal obligation: اجبار خودجوش اجبار خودخواسته

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supplementary oxygen: اکسیژن کمکی

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's not forget that: نباید فراموش کنیم که. . .

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a nice time: اوقات خوشی داشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheatfish: اسبله ماهی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matty: نام متیو ( Matthew ) به صورت خودمان ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

system of trade: نظام تجارت

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead someone to something: کسی را با چیزی مواجه کردن Streets ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

making a claim: طرح یک ادعا

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

interpreter training: آموزش و تربیت مترجم شفاهی *** تربی ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

workplace studies: مطالعات کارگاهی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protocol studies: مطالعات رفتاری

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cognitive studies: مطالعات شناختی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behavioural studies: مطالعات رفتاری

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linguistic studies: مطالعات زبانشناختی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sociological studies: مطالعات جامعه شناختی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

emotional planning: برنامه ریزی هیجانی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

theoretical models: الگوهای نظری

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

translation profession: حرفه ی مترجمی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comparative model: الگوی تطبیقی مدل مقایسه ای

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

religious texts: متون مذهبی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multimedia translation: ترجمه چندرسانه ای

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

children's literature: ادبیات کودکان

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

personal ethics: اصول اخلاقی فردی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tourism texts: متون جهانگردی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

technical texts: متون تخصصی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ideological factors: عوامل عقیدتی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legal texts: متون حقوقی

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non translated: ترجمه نشده Ex. Non_ translated tex ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

areas in translation research: حوزه های تحقیقاتی ترجمه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

test administration: اجرای آزمون

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

total destruction: فنا

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

old and young: پیر و جوان

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold someone: کسی را بغل کردن کسی را در آغوش کشید ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

initial idea: ایده ابتدایی ایده اولیه Ex. She ha ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

planning process: مرحله ی طرح ریزی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

university entrance examination: آزمون ورودی دانشگاه که در ایران به ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move away from: فاصله گرفتن از چیزی

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false nature: [متون رسمی] فساد

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alive people: زنده ها Ex. Pay attention to alive ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arguing with: بحث و جدل با . . . Ex. Arguing wi ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shift the direction of one's life: مسیر زندگی خود را عوض کردن Ex. If ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to accept: پذیرفتنش سخته

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

went back on his word: زیر قول خود زدن Ex. You went back ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the way you are: همینجوری که هستی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feeling of importance: حس مهم و با ارزش بودن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feeling of habit: حس عادت The Little Prince: They sa ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diplomatic correspondent: خبرنگار سیاسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narrow the gap: شکاف/اختلاف را کمتر کردن Ex. Mrs T ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

greenwich mean time: به وقت گرینویچ This is London. . . ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rival faction: جناح رقیب

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

validity period: مدت اعتبار دوره اعتبار

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hair removal: موبر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's name in the newspaper: نام کسی را در روزنامه چاپ کردن اسم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come to one's head: به ذهن کسی رسیدن به نظر کسی رسیدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a long time: کاربرد در ساختار زیر👇 How a long ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settlement of differences: حل اختلافات

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go backward: پس روی کردن پسرفت کردن دچار پسرفت ش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

backward look: گاه بهتر از به جای ترجمه وصفی[= نگا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

barely missed: چیزی نمانده بود Ex. I barely misse ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak as one thinks: Ex. He is sincere; he speaks as he ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave someone to their own resources: کسی را به حال خویش رها کردن Ex. . ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

town life: زندگی در شهر Ex. He still lives un ...

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

obtain a further qualification: کسب مدارج علمی بالاتر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human endeavour: فعالیت بشری

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and sometimes even: و حتی ممکن است Ex. He is rather li ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quality assessment: ارزیابی کیفیت کیفیت سنجی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the knowledge that: با آگاهی از اینکه. . . با آگاهی از ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in written form: به صورت کتبی به صورت مکتوب

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in oral form: به صورت شفاهی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move someone: کسی را از خود بی خود کردن Ex. It w ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cowboy movie: فیلم وسترن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put an arm around someone: یک دست خود را دور کسی حلقه کردن دست ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well tested: این صفت بهتر است به صورت جمله ترجمه ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needle tracked: سوراخ سوراخ از سوزن به خاطر تزریقات ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wretched souls: ارواح خبیث

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no more worrying: دیگه لازم نیست نگران باشی!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shuffle in: با قدم هایی لرزان وارد شدن Ex. The ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no words left: در فقدان کلمات

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the door: در را باز نگه داشتن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

party giver: مهمانی دهنده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tenting: Other names: structural fumigation ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

structural fumigation: Other names: tenting whole house fu ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's rude: بی ادبانه است! Ex. Don't stare at ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's only one of me: من فقط یک نفرم ☆ زمانی گفته می شود ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's what we said: قرارمونم همین بود!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slight breeze: نسیم ملایم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

word from upstairs: دستور از بالا آمده

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so i say: داشتم می گفتم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but so what: اما چه فرقی می کند؟

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dear god: خدای بزرگ خدای مهربان

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

night wind: باد شبانه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's wrong: این درست نیست!

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

until the end of the world: تا آخر دنیا تا ابد Ex. Looking int ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grassy field: زمین پوشیده از چمن یا به اختصار " ز ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grant a wish: بر آورده کردن آرزو " Ex. For freei ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for one year: یک سال ِ تمام Ex. As a child, she ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold of import: اهمیت دادن Ex. The things they hel ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe there's hope: شاید امیدی باشد!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

check around: دنبال کسی یا چیزی گشتن Ex. Recentl ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's easy to see that: به آسانی می توان دریافت که . . .

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm home: من آمدم! Honey, I'm home! I bought ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

track marks: آثار تزریق کبودی و جای زخم ناشی از ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

need something: محتاج چیزی بودن Ex. My soul needs ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow fast: زود بالا آمدن ( سبزه، گیاه و . . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

there is a rumour that: شایعه شده که . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the only thing that: تنها چیزی که . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get cheaper: ارزان تر شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave a note: یادداشت گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be a wallflower: بی خاصیت بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never could change: وقتی در بافت زمانیِ حال به کار می ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ask someone to dance: کسی را برای رقص دعوت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

o': می تواند مخفف of مالکیت باشد و با ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hid from him: او خود را از دیدش پنهان کرد * به ط ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tip something: به چیزی تلنگر زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone in: کسی را به جمع خود راه دادن Ex. Ben ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grow to love someone: به کسی دلبستگی پیدا کردن Ex. I lea ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get it over with: پس کارش را تمام کن!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

obituary column: ستون متوفیان در روزنامه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good journey: سفر خوش سفر به سلامت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

excited about: از . . . . . هیجان زده شدن Ex. We' ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that morning: آن روز صبح

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lecture someone: کسی را نصیحت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the dopes: گیج ها خنگ ها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how dumb can they get: اینقدر خنگ بودند؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's so obvious: خیلی ساده است!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very best: بهترین Ex. Very best place to hide ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nobody seems to care: انگار برای هیچکس مهم نیست!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

escape to somewhere: به جایی گریختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel familiar: با کسی/چیزی آشنا بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become a whopper: بی اندازه بزرگ شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geometric precision: تناسب هندسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far too late: خیلی دیر شده دیگه کار از کار گذشته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no time to do something: برای انجام کاری فرصتی در کار نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hover near: گرد کسی یا چیزی حلقه زدن دور کسی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unblinking: خیره؛ ویژگی چشمانی که بدون حرکت مان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill the sky: سر بر آسمان ساییدن Ex. Deep in the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

appeal to fate: پناه بردن به سرنوشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our time together: ساعت های با هم بودنمان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have time to do something: گاه به جای "برای انجام کاری وقت داش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

echoed in his ears: در گوشش پیچید Ex. His father's voi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's time for: وقت ِ . . . است Ex. It's time for ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be stupid: احمق نشو!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

years later: سالها بعد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cemetry grass: سبزه های گورستان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the evening glow: درخشش نور غروب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not good: نه چندان خوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good odds for someone: شرایط برای او خوب است یا به طور عام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mephistopheles: مفیستوفلس نامی است که در ادبیات فول ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stuck him good: خوب زدیش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

alone inside: تنها توی خانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white uniformed: کسی که روپوش سفید به تن دارد Ex. S ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit on the stand: [مربوط به دادگاه] در جایگاه شهود نش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was quite obvious: کاملا روشن بود که . . . مثل روز رو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whaddy mean: [عامیانه] چی می گی؟!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

order in the court: ☆ همان جمله ی معروفی که در دادگاه ه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop someone: جلوی کسی را گرفتن Ex. I just tried ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the safety of territory: قلمرو امن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

every minute lost: هر لحظه تاخیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

savor a mouthful: حسابی از [ خوراک، غذا و . . . ] خور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bogey in society's nose: انگل جامعه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

encased by: محبوس در میانِ . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaze down at something: نگاه خود را پایین انداختن و به چیزی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

won't be for long: زیاد طول نمی کشد

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

final days: روزهای آخر حیات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wedding fever: تب و تاب ازدواج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act strange: رفتار کسی به یکباره عوض شدن Ex. I ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

schatchen: واسطه ازدواج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come into someone's heart: به قلب کسی راه یافتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

learn about someone's mind: به ذهنیت کسی پی بردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get into argument with someone: با کسی جدل کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you idiot: ابله

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

never used to: قبلا اینطور نبود

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grimace at something: با دیدن چیزی چهره در هم کشیدن Ex. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with a smile: لبخند بر لب Ex. She turned to the ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clanging shut: صدای بسته شدن Ex. She could almost ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mobile home park: محوطه ی خانه ی متحرک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in despair: از سر ناامیدی Ex. In despair, he f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

master thief: شاه دزد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn louder: صدای رادیو و. . . را بلندتر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behind the irons: زندان Ex. His sentence? Behind the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

major: ☆ این کلمه می تواند در ساختار زیر ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

importunately: بی وقفه Ex. Bell still rang importu ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

especially because: به خصوص از این جهت که . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at your call: بنا به خواست شما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: ☆ اگر for پیش از نام یک خوراکی آمده ...

١ سال پیش

مدال‌های شقایق