تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به آخر خط رسیدن توانی نداشتن دیگر جانی ( توانی، پولی، عمری ) برای ادامه نداشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی اینکه چیزی را محکم در چنگ خود گرفتی، اسیر کردی. مثلاً This training device will help to strengthen your fingers and hands to build a vice - ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بلبل زبون حاضرجواب ای شیطون پدرسوخته تخس

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

● در این جمله: he rolled up to the sidewalk. یعنی با یه حرکت نرم و آهسته ماشین رو کنار پیاده رو نگه داشت. ● در این جمله: Roll up, roll up, come a ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در کل یعنی مبادله کالا با کالا منتهی نه اینکه واقعاً دو تا کالا جابه جا کنی. یعنی وقتی دو تا موضوع، دو تا شی و . . . قیمت و ارزششون باهم برابره و ای ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مزه شناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to vomit: I spent all night throwing up بالا آوردن؛ استفراغ کردن نمونه: تموم شب داشتم بالا می آوردم. به کلمه ی throw up هم مراجعه کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a hot minute در گفتوگوهای معمولی به کار می رود و غیررسمی است. یعنی: زمان زیاد - خیلی طولانی - خیلی وقت پیش مثال: It’s been a hot minute since we’ve ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یعنی خیلی سخت و باتلاش فراوان کاری رو انجام بدی و به سرانجام برسونی. To work continually, diligently, and strenuously to complete something مثلاً: ...