پیشنهادهای Hadi Piraka (١٥)
واژه غاموس در زبان پارسی برابر با دیکشنری است که عربی گشته آن قاموس ایت
بدرگاه، بدرگه، همان واژه بدرقه است
ورسنج - معجزه ( از واژه یاب ابو القاسم پرتو )
ساگی از ساگ که عربی گشته ساق است و ساقی بایستی برگرفته از ساگی پارسی باشد. ساقی = ابیار ساقی = می یار
وچر، فتوی. از واژه یاب ابوالقاسم پرتو و دهخدا
خبر= دستان مانند هزار دستان. که کوتاه داستان است. از واژه یاب ابوالقاسم پرتو درزبان پارسی گاهی یک واژه چندین مانه دارد نمونه آن واژه شیر است. من وا ...
جاسوس عربی گشته از ریشه واژه جستجو پارسی است. پس این واژه را میتوان در زبان پارسی پذیرفت و افزود
دغایش، دغاگری= خیانت دغاگر، دغاکار = خائن دغاگران = خیانتکاران
اپوزسیون. . نیگرایان. . . برپادگران نیگر. . . . مخالف. . . معارض پاد. . . ضد. . . مانند پادزهر پادگر. . . مضاد. . .
نیگرا. . . مخالف. . . معارض نیگرایان. . . مخالفین. . اپوزسیون
جهمرزی. . . زنا. . مرزش و یا گایش به زور. . .
تصریح کرد: رو کرد، افزود
دخالت - میانگری، میان ورزی
میان ورزی
Hospice پایانستان، پایان سرای دکتر پیراکه