gare - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as often as possible: تا جای ممکن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow it off: پیچوندن چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is he up to: او داره چکار میکنه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so you know: محض اطلاعات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

midst of adversity: در میان ناملایمات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it looks just: بنظر میرسه فقط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as ugly as a tood: مثل میمون زشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not up for it: حالش رو ندارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you do what you gotta do: ادم باید هر کاری از دستش بر بیاد بک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the mere fact that: نکته این جاست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as consequence: در نتیجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curb your enthusiasm: ذوق زده نشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's up with him: اون چه مرگشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wee bastard: حرامزاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glass half empty: بدبین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of my mouth: حرف دل منو زدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plenty of option: گزینه های زیادی وجود داره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

freckle face one: همون صورت کک مکیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rain rock: تعویق ، تاخیر انداختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have chemistry with sb: تفاهم دشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cross with sb: از دست کسی عصبانی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

angry at: از کسی یا چیزی عصبانی بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how're you holding up: حالت چطوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tips and tricks: نکات و ترفندها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blackhead: کله پوک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all joking apart: از شوخی گذشته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a significant number of: تعداد زیادی از . . .

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vive la: زنده باد وطن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how you been getting on: اوضاع احوال چطوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jack it up and hook it up: بلندش کنید و ببریدش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

within days: چند روز بعد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pruned: هرس شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie still: دراز بکش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was in hand: من در جریان بودم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heavily dependent on: شدیداً علاقه داشتن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keenly interested in: بشدت علاقه داشتن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead sentence: اعدام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all over the globe: کل زمین

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ditch it: بپیچونش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's freezing outside: بیرون خیلی سرده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're your back: ما هواتونو داریم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentlemen's break: دسشوی بروم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we can crack this together: میتوانیم با همدیگر حلش کنیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick with that: سر حرفت بمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to splash out sth: پول زیادی برای چیزی خرج کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all it all: در کل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hole in it: سوراخ درون چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

up your get: از خواب بلند شید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intervened: دخالت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as cases go: تا اونجایی که میدونم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no reflection on you: تاثیری در کار تو نداره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i run my butt off: من مثل خر کار میکنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have an attachment to sth sb: علاقه شدیدی به . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mental tined: ذهن ضعیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is none of your goddamn business: این موضوع به تو ربطی ندارد

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you silly little bear: خرس کوچولوی خل چل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unlike to you be angry: it's unlike to you be angry عصبانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm supposed to buy this car: i'm supposed to buy this car من قرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snappy as ever: Snappy as ever بدخلق مثل همیشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just phase: It's just a phase اینم میگذره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your were missed: Your were missed جات خالی بود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a gullible idiot: What a gullible idiot عجب کودن شلمغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're dead meat: you're dead meat. خودتو مرده حساب ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eat in or take away: Eat in or take away. می خورید اینجا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't quote me on that this: خیلی مطمئن نیستم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's bounce: بزن بریم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll get horns: بد مبینی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tonight's the night: امشب از اون شب هاس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sales associate: متخصص فروش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jenior: ژانر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

negative feature: ویژگی منفی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

torment of conscience: عذاب وجدان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

other party: طرف دیگر ( شخص )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i could have written my own ticket: گلیم خود را از اب بیرون کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man's home is castle: چهار دیواری اختیاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the way he talk: نحوه صحبت او

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rules are rules: قوانین قطعی هستند و نمی توان آنها ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kind of blew it: تقریبا گند زدی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you ever: ای تابحال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relentless attitude: سمج - سرسخت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep your eye on the prize: حواس جمع بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as often as possible: تا جای ممکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

which over time: که به مرور زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

divided into categories: تقسیم به دو دسته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grows attached: وابسته به کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something like this: چیزی شبیه به این

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did it help: فایده هم داشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you won't be sorry: پشیمان نمیشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch the ev: مواظب مدارک باش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

early bird gets the worm: سحرخیز باش تا کامروا شوی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get caught: گیر نیافت ، دستگیر نشو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for chrissakes: محض رضای خدا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make light go on: یه راست برو سر اصل مطلب دیگه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

glattony: شکمو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be offended: بهت بر نخوره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have bigger fish to fry: کارهای مهمترین برای انجام دادن دارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll get right on it: الان ردیفش میکنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a college campus: محوطه دانشگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capitalists: سرمایه داران

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the smell of cigarettes: بوی سیگار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead rescuers: هدایت امدادگران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lough: خفن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

around while: در حالی که

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that sound like a lot of fun: به نظر می رسد بسیار سرگرم کننده است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not very often: بندرت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the fuck out my face: ٠گورتو گم کن از جلو صورتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the end of your run: پایان فرارت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what does that make me: این منو به چی تبدیل میکنه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's beyond that: قضیه فراتر از اینه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is my ass too: پای من هم گیره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wedding photographer: عکاس عروسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll see you around: میبینمت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i understimate you: تو رو دست کم گرفتم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

years rolleed by: سالها گذشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a reach: تیری در تاریکیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

worth looking into: ارزش نگاه کردن داره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm running on fumes: من خستم :idiom

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let's wait and see: دندون رو جیگر بزار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

before that: قبلش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beavable: قابل تحمل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i thought that maybe: فکر کردم شاید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how do you mean: منظورت چیه?

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

first time for everything: ولی هر چیزی یه دفعه اول داره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything you wanna jaw about: چیزی توی دلته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call this off: لغو کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this would be them: خودشانن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live on the poverty line: روی خط فقر Live under ( below ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's god who bestows livelihood: خدا روزی رسانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll kick your ass: دهنتو سرویس میکنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the vast majority of: اکثریت قریب به اتفاق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set him up: پاپوش دوختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop being so ridiculous: انقدر مسخره نباش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep things in house: نذار کسی چیزی بفهمه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مهاجرت اجباری: immigration forced

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call it in: گزارش بده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something ain't right: یجای کار ملنگه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me see the gun show: فیگور بگیر ببینم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

following week: هفته بعدش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that wasn't big deal: چیز خاصی نبود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gape at: با حیرت و شگفتی به کسی یا چیزی نگاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay informed: اگاه بودن باخبر بودن از . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as easily as: به همین راحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off your ass: تن لشت را بلند کن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take point on: حواست به . . . . . . . . باشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock it hard: بترکون I will rock this: میترکونیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's way off: کاملا غلطه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

they're an item: انها با هم دوست شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's make this easy: ساده بگید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my gosh: خدای من

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll stake it out together: با هم می پائیمش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stake it out: پائیدن. ( زیر نظر کردن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tub of lardy: خیکی ( چاق و چله )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

great convo: گفتگوی عالی بود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

partial print: رد ناقص ، رد جزئی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we pulled it out: ما تر کوندیم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taking down: دخلشو اوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

porterhouse: استیک گوشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you overplayed your hand: پاتو از گلیم خود بیشتر باز کردی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bit it off: با دندون کندتش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caved: نظرم عوض شد ، . کوتاه امدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

largest one: بزرگترین انها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

those around me: اطارفیانم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look appetizing: خوشمزه ، دهان اب انداز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weep crocodile tears: اشک تمساح ریختن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not make sense: منطقی نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you didn't show up: سر و کلت پیدا نشد ( نبودی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

infans: نوزادان ، کودک چند ماهه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is up to something: او یه ریگی تو کفششه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blood fat: چربی خون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

group of people: گروهی از مردم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high position: موقعیت بالا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alas for him: Alas for you وای بحالت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i painted the house red: حسابی صفا کردم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ever so slightly: خیلی کم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

based on my vantage point: بنظر من

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tears down: تخریب میکند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weigh all the options: همه گزینه ها را بسنجیدم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't look familiar: اشنا بنظر نیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't recall: بیاد نمیارم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the privileged: اقا زادها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

upheat: خوشبین، مثبت

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های gare