دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
١٢٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٩,٩٧٣
لایک
لایک
١٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
١ سال پیش
دیدگاه
٩

از زیر خاک درآوردن. مثلا: the explorers dug up the buried treasure

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm going to have to dig into my savings again.
دیدگاه
٠

من باید دوباره از پس اندازم استفاده کنم

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'll have to dig into my savings to buy a new car.
دیدگاه
٠

برای خرید یک ماشین جدید، باید از پس اندازم استفاده کنم

تاریخ
١ سال پیش
متن
Dip the fish in the batter, then drop it into the hot oil.
دیدگاه
٠

ماهی را به خمیر آغشته کنید بعد آن را در روغن داغ قراردهید

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was born with a squint.
دیدگاه
١

او لوچ به دنیا آمد

تاریخ
١ سال پیش
متن
She sprinkled the salad with grated cheese.
دیدگاه
٠

او پنیر رنده شده روی سالاد ریخت

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.