پیشنهادهای Masoud (٤)
٣٥
١ ماه پیش
٠
یکی از معانیش رو شاید بشه گفت: سازمان یافته، منظم. تعریف در دیکشنری لانگمن: an organic system or relationship is one in which the parts or people f ...
٦ ماه پیش
١
تقریبا / almost The decorating is as good as finished - I just need to finish off the painting.
٩ ماه پیش
١
در نقاط زیادی وجود داشتن/پراکنده شدن Collins: If things are dotted around a place, they can be found in many different parts of that place Many pie ...
١ سال پیش
-١
be tied up with something: to be very closely related to something وابسته بودن به، رابطه نزدیکی داشتن با و یا پیوند تنگاتنگی داشتن مثال: The shor ...