تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانیش رو شاید بشه گفت: سازمان یافته، منظم. تعریف در دیکشنری لانگمن: an organic system or relationship is one in which the parts or people f ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

تقریبا / almost The decorating is as good as finished - I just need to finish off the painting.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

در نقاط زیادی وجود داشتن/پراکنده شدن Collins: If things are dotted around a place, they can be found in many different parts of that place Many pie ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

be tied up with something: to be very closely related to something وابسته بودن به، رابطه نزدیکی داشتن با و یا پیوند تنگاتنگی داشتن مثال: The shor ...