محمد مهدی محمدی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

somone is all over the place: confused or disorganized, and unabl ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

field statement: یک گزارش میدانی تهیه شده توسط متخصص ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stone cold killer: بی احساس

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pussy hound: one who constantly searches for fem ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk up to: walk up ( to somebody/something ) ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prevert: a person whose sexual behaviour is ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the very notion of: The very notion of conservation خ ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yea big: About this big تقریبا خیلی بزرگ

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a say: Have the right or power to influenc ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

centuries of reinforcement: در 500 days of summer Reinforce ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

though: این واژه یه ساختار خیلی خاصی هم برا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

public intoxication: مستی در ملا عام ط

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the fun of it: جنبه ی فان قضیه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all that good stuff: a memorable time period عامیانه ب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dovetail off of: ادامه دادن به موضوع یا ایده ای که ق ...

٧ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am so down: خیلی افسرده و دپرس هستم

٨ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that check out: اون موضوع تحقق یافته ! ، اون موضوع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blank on: فراموش کردن چیزی i have blanked ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have it bad: قرار داشتن در موقعیت و شرایط بد He ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

was i though: این واژه یه ساختار خیلی خاص سوالی ه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

though: این واژه یه ساختار خیلی خاصی هم برا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw back at someone: یادآوری کردن چیزی به کسی ( که معمول ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a vote: to ask for everyone to make a decis ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get buckets: Get buckets is a phrase used to des ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bath in light: تابیده شدن نور به چیزی به حدی که آن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run on fume: ( of an engine or vehicle ) to have ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something on the line: to do something which causes you to ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have and got an itch: To have an interest in or desire to ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boo freaking hoo: آخ که چه قدر دلم سوخت!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where does she get off: Where do ( you think ) you get off? ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

partner in crime: شریک جرم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at one's own pace: If you do something at your own pac ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut somone some slack: to not judge someone as severely as ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

yet somehow: emphasize a contrast or to highligh ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be ticked at: تحریک شده ، عصبانی ، و اذیت شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rack jack: to steal one's date, escort, etc

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the shaft: Slang to cheat or trick someone ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

halfsie: نصفه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spin something as good: تغیر دادن یا پیچاندن داستان به نفع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be back with someone: to be with ( someone who has return ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheer act of: an act which stands out due to its ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pound something: to hit something many times in orde ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hole in one: دستاورد فوق العاده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overwrought with: There is no part of my life not ove ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead the charge on something: پیشتاز بودن در چیزی، اول بودن در کا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take this shit to the fan: وضعیت رو یه دفعه برای کسی ناجور کرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warheads on foreheads: این جمله زمانی گفته می شود که مهمات ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prop bet: a type of side wager on parts of a ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone is carrying baggage: refers to a person with personal is ...

٨ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

مدال‌های محمد مهدی محمدی