محمد رضا زین العابدینی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're a little high maintenance: تو یه ذره پر توقعی.

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm all wet: من سخت در اشتباهم.

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me give you hand with that: بذارید کمکتون کنم.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i made it: رسیدم!

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

top me off: پرش کن. منظور پر کن لیوان آب.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me just get this straight: بذار ببینم درست فهمیدم.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but i'm a teetotaler: وای من الکلی نیستم.

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what's a bummer: چه ضد حالی!

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't sugarcoat it: ماست مالی نکن.

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are a cad: رذل و پست فطرتی.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something is off: یه چیزی مشکوکه!

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a nose job: بینی ام را عمل کردم.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's lady time: پریود شدم.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peel the orange: پرتقال پوست کندن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got locked out: پست در موندم.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on my last legs: دیگه ما ندارم. توان راه رفتن ندارم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

made me cry: مجبورم کردی گریه کنم.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i lust after you: بهت میل جنسی دارم.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he eats like a bird: کم غذاست. کسی که گم غذا میخوره.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a picky eater: من بد غذام.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

where's there's smoke there's fire: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't swat me: مرا نزن.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bump into me: به من نخور.

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want me to be your back up: می خواهی من یار زاپاس باشم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm about to burst: دسشوییم داره می ریزه !

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a klutz i am: عجب آدم دست و پا چلفتی ای هستم من!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll get out of your hair: مزاحمت نمیشم تنهات میزارم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry to bust in like this: ببخشید. اینطو ر ناگهانی مزاحم شدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a dipshit: چه احمقی!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evry dog has its day: روز های خوبی میریه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protection big dots: کاندوم خاردار.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have some good news: خبرهای خوبی تو راهه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he speaks very highly of you: او خیلی ازت تعریف می کنه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this inflation has put years on me: این تورم پیرم کرده

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much is the fee: کرایه چقدر شده؟

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to go powder my nose: باید برم دستشویی!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my glasses are smudgy: عینکم لک داره.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't even bother: بیخودی زحمت نکش.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

complete surprise: خیلی تعجب کردم!

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll swing by tomorrow: فردا سر میزنم.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got sidetracked: حواسم پرت شد.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a sap: ساده لو و احمق نباش.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is a blackout: برق قطع است.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to take a leak: من دستشویی دارم.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have to tap my kidney: من باید دستشویی برم.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woman of the hour: زن سرنوشت ساز اسم فیلم است.

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that's what you think: به همین خیال باش!

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how late is the library open: تا کی کتابخانه باز است.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

so get off my back: پس دست از سرم بردار.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so over you: کلا بی خیالت شدم!

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you want piece of my: دلت دعوا می خواد.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we gotta hoof it: باید پیاده بریم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's hoof it: بیا پیاده بریم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are not required: نیازی نیست.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't slam the door: در را محکم نبند.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm chill: استرس ندا م.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a broad daylight: تو روز روشن

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at sea: گیج شدم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it kicks: حال میده

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in a hole: من تو دردسرم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in the soup: من تو درد سرم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you scooch: میشه جمع و جور بشینید.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i dread to think: میترسم حتی بهش فکر کنم.

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll deal with you later: بعداً به حسابت میرسم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you no decency: ادب و نزاکت نپاری؟

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ratched me out: تو من را فروختی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ratted me out: تو من را فروختی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's so them: مشکل خودشونه.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bid my blood to run: خونم رابه حرکت وادار کن.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

before i come undone: قبل اون که از دست برم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i love truly: صادقانه عشق میورزم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to me life: منو به زندگی باز گردون.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't talk back to me: حاضر جوابی نکن!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for me lying is a deal breaker: دروغ گفتن خط قرمز من است.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it just wasn't meant to be: قسمت نبود.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i bum off your pen: می تونم خودکارت را قرض بگیرم.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's really well connected: پارتیش خیلی کلفته!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have you been up to: چی کارا می کنی.

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i believe in second changes: به شانس دوم اعتقاد دارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

think while it's still legal: تا فکر کردن هنوز قانونیه فکر کن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm done here: من دیگه حرفی ندارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please plan accordingly: لطفاً بر همین اساس برنامه ریزی کن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't quit now: الان جا نزن!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're already pain: اینهمه درد کشیدی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're already hurt: اینهمه اذیت شدی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a reward from it: پاداشش را بگیر.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

love within: عشق بین ما.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i take full responsibility: مسولیت کامل را بر عهده میگیرم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i gotta take a leak: جیش دارم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she not picking up: گوشی را بر نمی داره

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you make me: تو خوشحالم می کنی.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i go with banana: من موز میخواهم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good bless you: عافیت باشه.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's call the rolls guys: بچه ها بیاین حضور غیاب کنیم.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all politicians pee in the same pot: تمام سیاستمدار ا سرو ته یه کرباسن.

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's a spirit: آباریکلا!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in two shakes: ایکی ثانیه!

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry force of habit: ببخشید ، عادت شده! ( از روی عادت )

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stomack: نمی توانم تحمل کنم! ( وقتی چیزی را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't get a say: تو یکی حرف نزن! ( وقتی استفاده میش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's so snug: خیلی تنگه و جذب.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mission and accomplished: ماموریت انجام شد!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not following: نمی فهمم چی میگی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that smells terrible: بوش افتضاحه!!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what is that smells: بوی چیه؟!!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that are pretty raw: آنها خیلی بی تجربه هستند.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i happen to see him: اتفاقی دیدمش.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you gosslp about me: تو پشت سر م حرف میزنی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i happen to luck the door: اتفاقی در را قفل کردم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a little snug: کمی جذب وچسبونه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you please dish up for me: میشه لطفاً برام غذا بکشی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

developmental hiccup: روند تکاملی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dead on time: دقیقاً سر موقع.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i respectfully decline: قبول ندارم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're not in the picture: حواست نیست.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you welling up: داره گریه ات میگیره؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'more of a thinker than doer: من بیشتر اهل فکر کردن هستم تا عمل.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn the ac on: کولر را روشن کن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put on your sunscreen: ضد آفتاب تا بزن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what will you get: چی میخوری؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when i dowm: وقتی من بی حوصله ام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when i'm down: وقتی من بی حوصله ام.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're all talk: فقط بلدی حرف بزنی!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the news got out: خبر فاش شد. خبر برملا شد.

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come come: موافق نیستم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you have an affair: رابطه ی نامشروع داری؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not falling for that again: من دیگه گول نمیخورم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

broad accent: لهجه غلیظ

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll think of something: خودم یه کاریش میکنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he is a fussy eater: خیلی بد غذاست!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one day you'll: یه روزی میرسه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's all there is: چون فقط همینه که هست.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

match me in miami: همسر یابی در میامی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

match me: همسر یابی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's time to pay the piper: وقت تقاص پس دادنه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd say so: موافقم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't play the fool: خودتو به خریت نزن.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what the fuck is that: این دیگه چه کوفتیه؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

and the rest is history: بقیش دیگه مشخصه؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this a probably for the best: این احتمالا یک خیری توش هست .

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it comes in handy: به درد میخوره

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i tried to win her over: سعی کردم موافقتش رو جلب کنم. متقاع ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you might want to rethink: شاید بهتر باشه تجدید نظر کن. . . . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm on the wagon: من تو ترک مشروبم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd go on the wagon: من قصد دارم ترک کنم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sober: من مست نیستم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby this my kinda night: عزیزم امشب شبه منه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i get anything else: چیز دیگه ای میتونم براتون بیارم؟

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel like hurl i could hurl: حس میکنم که الان بالا بیارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel like i could hurl: حس میکنم که الان بالا بیارم.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you talked my ear off: مخمو تیلیت کردی.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't think this is gonna: فکر نمی کنم این مشکل را حل کنه.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a teetotaler: مشروب نمی خورم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's in the biology: این تو ذاتشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my dad told me off: بابام دعوام کرد.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm already a burden to my parents: باری روی دوش پدر و مادرم هستم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't have to settle: نباید جا بزنم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get friendly: خودمونی نشو.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any room a discount: هیچ راهی داره برای تخفیف!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your self in my position: خودتو بزار جای من.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but if you insist: حالا که اصرار می کنی باشه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i turn deaf ear: نشنیده میگیرم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i turn a deaf ear: نشنیده میگیرم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not got will: قسمت نیست.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we stick to the plan: ما طبق برنامه پیش میریم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wanna know where i stand: می خواهم تکلیف خودمو بدونم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some tea for you: چای خدمت شما.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i slipped my mind: یادم رفت.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to interrupt: ببخشید حرفتو قطع کردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something has come up: یه کاری پیش اومده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

button up your shirt: دکمه پیراهن تو ببند.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got in a fluster again: دوباره هول شدم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't fluster me: هولم نکن.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's inept of you: بی عرضه بودنتو میرسونه.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is cheesy: خیلی ضایس.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a cheesy move: حرکت خیلی ضایعی بود.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a cheesy place: چه خونه ضایعی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you deserve the best: تو لایق بهترین هستی!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's not picking up: گوشی رو بر نمی داره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you go hard: اگر روبه راه نیستی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep it movin: به رقصیدن ادامه بده.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put your drink up: نوشیدنی هاتون را ببرید بالا.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i found my feet: قلقش را به دست آوردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've never had it: هیچوقت تجربشو نداشتم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go over the top: زیاده روی کردن I went a bit over th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i kid not you: شوخی نمیکنم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll get you for that: تلافیشو سرت در می آورم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i won't tell a soul: به هیچ کس نمی گم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm looking for gloves: I'm looking for فرمول من دنبال . . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she holds a grudge: کینه به دل میگیره!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't hold a grudge: کینه به دل نمی گیرم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you either got it or you don't: یا به دستش میاری یا نمی یاری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you either stand or you fall: یا موفق میشی یا شکست میخوری.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when your will is broken: وقتی اراده ات را از دست دادی.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what do you think of this hat: What do you think of نظرت در مورد . ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i took an oath: قسم خوردم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wandering around: چرخ زدن بی هدف.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has yet to choose the project: هنوز مونده که پروژه را انتخاب کنه. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teaching is my bread and butter: شغلی که با آن زندگیمون را می گذرانم ...

١ سال پیش

مدال‌های محمد رضا زین العابدینی