پیشنهادهای Dr.mirmohamadi (٢٥)
طلا به زبان روسی
مارهای پیتون با تلفظ پِی تون از جمله مارهای غیر سمی و در حال حاضر برخی از گونه های آنان بصورت حیوانات تزئینی و خانگی در ایران نیز موجود می باشد. عموم ...
نام شخص است.
به زبان ساده قراردادهایی که به منع کاری متعهد میشوند. در تعهدنامه های بین المللی تعهد کردن به انجام ندادن یک کار به این دلیل که ممکن است برای مردم دن ...
رهبر از دو کلمهٔ راه و بَر و به معنای سالارِکاروان، سرگروه. راه بلد ، مسئول راهبردی یک کار ، بزرگتر ، سرتیم ، سرپرست، فرمانده ، راه دان، و معانی از ا ...
اُبُهَت از بُهْت آور. به تعجب واداشتن می آید ، و مترادف عرفی و انروزی آن : شکوه، هیمنه، کاریزما، پرستیژ، جلالت. و. . . . می باشد.
الماندن یا آلماندین نام نوعی از گارنتها و از گروه کروندم است.
رهج الغار، سولفید آرسنیک است که سنگی بسیار سمی و به رنگهای سرخ و قهوه ای تا زرد یافت میشود اما بسیار بسیار نادر است. رنگ سرخ آن در نور به زردی می گرا ...
ایل سربندی از سربند اراک و دارای اصالتی لر هستند. در طول تاریخ ارتباط ایشان با لرستان بدلیل مشکلات طایفه ای و قومی بر هم خورده و به شهر فعلی نوزاباد ...
ِسپَند. پرتابه، سپندوار یعنی مانند شئ رهاشده یا تیر رهاشده از کمان. سپند و سوفندمترادف هستند که سپند اصل کلمه، و در گویشهای مختلف سِفند یا سوفند برگر ...
اضافهٔ ستون فقرات بیش از کمر. ادامه، دنباله، زائدهٔ ای از جنس مو، گوشتی یا استخوانی، غضروفی. در حیوانات مانند سگ سانان و گربه سانان. در اسبها.
به معنی دنباله. ادامهٔ ستون مهره ها. دُم جانوران مهره دار، و در امثال و حکم آدمهای شرور را دُم بریده و یا دُم دار می خواندند. در بعضی انسانها زائدهٔ ...
سوال کن. پرسش بنما. مطلب مورد ابهامت را بجوی.
گژدم، کج دم، گزدم، قَ زوم ( سیستانی ) ، زوم ( بلوچی ) = عقرب
درهٔ گز. درگز. ابیورد، باورد، خاوران، نیسایا. شهری از شهرهای استان خراسان شمالی و استان نهم قاجار. مکان فعای شهر با مکان قدیمی و کهن آن کمی تفاوت دار ...
گَه یا گِه نام قدیم قصبه ای بوده که بعد از تبدیل شدن به شهر، نیکشهر نام گرفت. این قصبه در مسیر ایرانشهر به چابهار و نزدیک به تنگهٔ سرحد واقع در استان ...
در زبان فارسی پهلوی به گودالی حفرشده کَه kahو کَهْنْ kahn گفته میشده ، به مرور کلمهٔ گهَ یا َکه و چَه مبدل به همان چاه گردید. در حفر قنات چون چاههای ...
جانوری پستاندار، گیاهخوار از خانوادهٔ خوک و گراز با پوزه ای غیر معمول و شبیه به خرطوم کوتاه که بومی مناطق جنگلی قاره امریکاست.
توتیا، دودیا، دودمانند، سرمه، و همچنین گیاهی در خشکی، و خارپشت کوچک دریایی در ادبیات و اشعر شعرا نیز به عنوان استعاره ای که روشنی بخش چشمان ( سرمه ) ...
بلوج یا پا لوچ. لوچ به معنای لخت و پالوچ به معنای پالخت یا پا برهنه می باشد، در گذشته های دور به اقوام دوره گرد و کولیان کوچ رو که ساکن در مکان مشخصی ...
تک سم سانان به حیواناتی پستاندار و دارای سُم که در خشکی زمین زندگی میکنند و دارای سُمِ بی شکاف، و یا دارای تعداد فرد انگشتان پا هستند، تک سُمیهای آشن ...
کهن ترین معنای لوچ در زبان پارسی باستان به معنای لخت، برهنه، عریان بکار می رفته است. کوهستان در چریدن بزان لوچ گشته از علف. کوه لخت شده بدلیل چرای بز ...
سروچ با توجه به اشعار فردوسی و اصطلاحات عامه بیشتر به منطقه ای در گیلان یا اطراف خزر اشاره دارد که خواستگاه قوم بلوچ نیز میتواند باشد. همچنین تشابه ز ...
به زبان محلی و در استان کرمان به گویش مختصر، به فاطی ( اسم مؤنث ) پاطی یا پاتی هم گفته میشود
به زبان طنز، یا به اختصار گویی، به فاطی ( اسم مونث ) در استان کرمان پاتی یا پاتوک هم گفته میشود.