تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

طبق کمبریج دو تا معنی داره ۱ ) تمرین کردن ( مثل تمرین کردن یه سخنرانی یا قطعه موسیقی برای اجرای عمومی ) ۲ ) بازگو کردن ( مثل بازگویی یه داستان )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 ) شلوغ شدن ، پرازدحام شدن 2 ) دچار احتقان شدن ( سینوس ها و . . . ) ، گرفتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is just a waste of time =it is a pointless exercise هدر دادن وقته

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

to spread beliefs or ideas among a lot of people رواج دادن یا اشاعه دادن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذرگاه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

طبق دیکشنری کمبریج : این دو تا معنی رو داره rather than; instead of

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شخصی اشاره داره که به جای اینکه رهبری چیزی رو به عهده بگیره نقش مکمل یا فرعی داره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Without expressing sth directly به طور سربسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

طبق دیکشنری کمبریج Contend دوتا معنی داره ۱ ) ادعا کردن to state as the truth; claim ۲ ) رقابت کردن to compete in order to win something Contend w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to get rid of or escape from something: It's very difficult to shake the habit of a lifetime. خلاص شدن از شر چیزی خلاص شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to make a determined decision or promise to do something: ۱ ) تصمیم قطعی گرفتن ، ۲ ) عهد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کاری رو با تزریق پول سرپا نگه داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

In a professional setting OR In a personal setting در یک موقعیت شغلی یا شخصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To slowly and carefully explain sth to someone or show someone how to do sth For example : she'll walk you through the process Or I'm going to Wal ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با ولع خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Put a wedge از هم جدا کردن ، جدایی انداختن