پیشنهادهای Saeed Orandi (٧٨)
شست آیین: شست و شو دادن نوزادان به آیین ترسایی. آرِش واژه ی تعمید هست: دانسته کاری را انجام دادن، آهنگیدن.
دیندستوری. مشروع: در زبان پهلوی برابرش هست دادیگ ( Dādig ) ، آساییگ. مشروعیت: دادیگیه ( Dādigih ) ، آساییگیه.
پیشنهاد من هرآینه با اَییاری گرفتن از واژه نامه ی ابوالقاسم ورتو٬ برای این واژه هست: یکسان انگاری.
با درود بر مادر ایران زمین! واژه ی آرمان به آرِش آماج و آرزو می باشد. ولی واژه اَرمان به آرِش اَروین، اَروَند و هم سنگ تازیش هست:تجربه. ابر فرزانه ...
واژه ی ( پول ) بنا به گفته ی معین برگرفته از واژه ی یونانی ( obolos ) می داند، و واژه ی فلوس تازی برگرفته از همین واژه می باشد، واژه ی ( دانگ ) پیشنه ...
( Atmosphere ) :آتمسفر: اندر زبان پهلوی برابرش هست: ( Andarwāy ) :اَندَروآی.
فْرآز: ( Frāz ) : اندر زبان پهلوی به چیم ( معنی ) پیش و جلو= ( forth ) ، ( forwards ) هست. و واژه های دیگر با این واژه ساخته شده است این چنین هستند: ...
نوع: ( kind ) = در زبان پهلوی برابرش این چنین اند: ۱ - ( Gōnag ) = گونَگ. ۲ - ( Sān ) = سان. ۳ - ( Sardag ) = سَردَگ. ۴ - ( Šōn ) = شون.
رباخوار ( usurer ) : کسی که پولی ( دانگی ) را با بهره های نا خردمندانه بالا اُوام ( قرض ) می دهد: برابر این واژه در پهلوی= ( Waxšgar ) =وَخشگَر.
اندر این نوشتار کوشش شده است از واژگان تازی دوری شود و در برخی جای ها برای دریافت واژکان دشوار برابرش را میانک ماهک نهاده شده شست. برگرفته از ( Brita ...
صندوق= اندر زبان پارسیگ ( Kēwūd ) :کِیود. ( Tabangōg ) : تَبَنگوگ. هم چنان که رودکی پدر چامه سرای پارسی گفت: آن تَبَنگوگ کاندر آن دینار بود.
( restrain ) = ( regulate, control, subdue, bridle ) :اندر زبان پارسیگ ( p�dir�nidan ) : پآدیرانیدن، کنترل و مهارکردن، خودداری کردن. پادیرانید، پادی ...
نذر ( vow ) =خود سامه، خود پیمان=اندر زبان پارسی پهلویگ=پدیست ( Padist ) ، پدیستاگ ( Padistāg ) . نذرکردن=پدیستادن ( Padistādan ) .
اندر فرهنگ اِرانویچ یا اِرآن ( Ēran ) و امروز ایران، نیکنژاد ( اصیل ) به کسی نامیده می شد که دارنده ی سه ویژهگی باشد: نیک پندار، نیک گفتار، نیک کردا ...
( fornication ) : پیوند ژادمند میان زنان و مردان با یکدیگر بی پیمان زناشویی. برابر پارسی این واژه: جِهمَرزی.
( To test ) : آرِش این واژه این چنین است: ( راهی برای یابش آنچه که کسی می داند، یا کسی یا چیزی می تواند انجام دهد یا هاوند آن است، از راه پرسش ها یا ...
( Throw ) = پرتاب کردن٬ افکندن: برابر این واژه ی انگلیسی اندر پهلوی بدین سان هستند: ۱ - ( Abgandan ) : اَبگندن ( اَبگند، اَبگنده، آبگن، نام کنشش: اَب ...
یکی از دو دیدمان گیتیگ ( فیزیک ) که در پیوند میان سْپاش ( فضا ) ، زمان و ورز ( انرژی ) را می نمایاند، به ویژه برای دو اَبدام ( جسم ) که به روش های گو ...
( Tyranny ) : اندر زبان پهلوی برابرش هست: ( Sāstārih ) : ساستاری، ( S�zd ) : سِیزد، ستمگری. ( Tyrant ) : ( Sāstār ) : ساستار، ستمگر، زورگو: فرمانرو ...
( conclusion ) : اندر زبان پهلوی برابرش هست: ( fraz�m ) : فرَزآم.
اعتراف کردن به گناه= ( confess ) : اندر زبان پهلوی برا برش هست: گَرزیدن ( garzidan ) . گَرزیدن، گَرزید، گَرزیده، گَرز، نام کنش: گَرزش.
( p�dir�nidan ) : برابر این پویه در زبان انگلیسی هست: ( impede ) : این پویه در پهلوی به آرِش: دشوار ساختن انجامش چیزی یا کاری برای کسی. ( مانع شدن ) ...
تعصب ( prejudice= bigotry ) : برابر پارسی این نام واژه بدینسان هستند: ۱ - برنایشتی ( از برهان ) ٬ پیورزی ( از ذبیح بهروز ) . ( سفرنگ=شرح ) : یک باو ...
( sort ) = اندر زبان پهلوی برابرش هست: ( sardag ) :سَردَگ، ( g�nag ) : گونَگ.
نعره زدن ( roar ) : اندر زبان پهلوی برابرش هست= ( γarr�nidan ) :غَرّآنیدن. غَرّآنید، غَرّآنیده، غَرّآن، نام پویه اش هست:غَرّآنش=غرّآنیشن. ویله، دَه ...
غول پیکر: اندر زبان پهلوی برابرش هست= ( Māzandar ) : مآزَندَر.
نفوذگردن= خلیدن. نام پویه ی این کنش=خلش. گهی از بهر او خوابش رمیده گهی خارش به دست اندر خلیده ( برگرفته از ویس و رامین ) . اثرگذاردن=هناییدن. نام ...
فاسد: ( corrup=Rotten=putrid ) :اندر پهلوی برابرش هست: ۱ - ( Gannāg ) :گَننآگ. ۲ - ( Nasrušt ) : نَسْرُوشت. ۳ - ( put ) : پوت. ۴ - ( winast ) : وی ...