پیشنهادهای کوروش شیرازی (٤٠)
چند معنی متفاوت داره، اما یکی از معانیش میشه: یه پشت کار کردن. Example : I had to work through most of the weekend.
معتاد جنسی، بیش فعال جنسی
تصادفِ شاخ به شاخ
آکنده از حس گناه
. . . که حتی احمق ها هم قادر به فهمیدن/انجام دادنش هستند
یه چیزی تو همین مایه ها
exercise / use discretion درایت به خرج دادن
سبک سنگین کردن | بالا و پایین کردن یک مسئله/تصمیم/طرح/نقشه/موقعیت
انقدر جا کمه نمیشه تکون بخوری
دَرَندشت a rambling building a rambling mansion
بیگارخانه به کارگاهی گفته می شود که شرایط کاری آن دشوار یا خطرناک است و در عین حال مزد آن نیز پایین تر از حد نرمال است. کارگران ممکن است ساعت های طو ...
فناوری نوآورد
plug - in به عنوان صفت یعنی وصل شونده به پریز برق a plug - in microphone
میدان رقابت برابر
معلومات عمومی
نشریات زرد
در میان جمع درخشیدن This tie makes you stand out in the crowd
Give the economy a lift به اقتصاد شوک / تکانی دادن
give the economy a lift به اقتصاد شُکی /تکانی دادن
به ارمغان آوردن دقیقترین معادل
به مرحله اجرا درآمدن
the done thing رفتار / کار یا قابل و پسندیده
سر عقل اومدن
از عهد بوق
یه عمریه که. . .
یعنی کسی واسه خودش قوانین خودشو داره
آمرانه قانون وضع کردن
با دستهای خود قانون رو اجرا کردن
منحرف کردن مسیر عدالت منحرف کردن روند دادگاه
مقابله کردن با یک بیماری
ناخوش احوالی
درست نیست که این صفت رو در فارسی "جشنی" ترجمه کنیم. باید به شکل اسم ترجمه بشه. به عنوان مثال در ترکیب زیر: celebratory mood حس و حال جشن Example: Ev ...
از ویکی پدیا: خودخوانده ( انگلیسی: Self - proclaimed ) که به آن خوداظهاری نیز گفته می شود داشتن یک عنوان حقوقی را توصیف می کند که توسط خود شخص اعلام ...
به چیزی به دیده ی شک نگاه کردن
فرض رو بر صحت صحبتهای کسی گذاشتن
قسمت کنترل چمدان ها در فرودگاه
نگارش
بهترین معادل : عطش
خط پشتیبانی
مثلا : a withering look رو میشه ترجمه کرد: نگاه بدجور . She gave me a withering look