پیشنهادهای آهو ایمانی (٥٦)
دور از ایدر وُ گر دور از ایدر تو گردی هلاک از ایران برآید یکی تیره خاک شاهنامه . . . . . . معادل دور از جان امروزی است.
تولا کردن ( مصدر مرکب ) از تولا= تولی عربی . دوستی کردن * معنی تقرب و پیوستن دهد. در این بیت انوری به معنی تقرب است؛ ای کرده بخدمت همایونت هفت ا ...
تسبیح یا سُبحه همان رشته ی پُر دانه ای که سابقه کهنی در تمدن اسلام و مسحیی و هندی دارد. برعکس تصور بسیاری سبحه در اسلام امری نو نبوده و حتی در عهد ...
با شتاب و جویده جویده ٰگروهی هر روز ختمی کنند و قرآن به هدرمه خوانند و. . . کیمیا ج ۲ . غزالی
پل بزرگ کاروانی همی از ری بسوی دسکره شد آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد لیثی. لبیبی ذکر در تاریخ بیهقی
مرد رند که تلفظش مردرن است. در زبان لری صفتی است برای افراد حقه باز و فرصت طلب که تظاهر به راستی می کنند اما در واقع منافع خودشان در الویت است.
بیورسب اشاره به ضحاک که دارای ده هزار اسب بوده. کتف محمد از در مهر نبوتست بر کتف بیورسب بود جای اژدها خاقانی شروانی
بیمار بر استانه وحدت سقیم خوشتر دل به پالکانه جنت عقیم به حورا خاقانی
آش از این حریف گلوپر حذر گزید حذر وزین ابای گلوگیر ابا نمود ابا خاقانی
نظر عنایت گر چه جان از روزن چشم شما بی روزیست از دریچه ی گوش می بیند شعاعات شما خاقانی
رویـّت معرفت بعد از فکر و تدبّر. اندیشه در امور. تامّل " اونک خا چون رای و رویّت و شجاعت و فرّ و هیبت او می دید از صرامت و شهامت او تعجب می نمود". ...
رتوریک Rhetoric " ارسطو در کتاب معروف خویش رتوریک این علم ( علم معانی ) را مطرح کرد و ذهن او بیشتر متوجه فن سخنرانی بود که در یونان رواج داشت. پس ...
از بیخ برکندن چیزی را . " در اقتحام شیری غران و در اصطدام شمشیری بران بود". تاریخ جهانگشای جوینی
بخش کردن " مشروب و آلات دیگر , و بر تومان ها تحصیص ". یعنی: تقسیم کردن نوشیدنی و ابزار بین لشکریان تاریخ جهانگشای جوینی
سود " نه به توقع جامگی و اقطاع و نه به انتظار دخل و ارتفاع و این نوع بهترین رسوم است". تاریخ جهانگشای جوینی
خانه زمستانی. قشلاق به فتح میم و ساکن شین " قاآن بفرمود تا میان بلاد ختای و موضع مشتات از چوب و گل دیواری کشیدند". تاریخ جهانگشای جوینی
خالص و برگزیده از هر چیز " مخ و مقصود سخن نویسند و زواید القاب و عبارات را منکر باشند". تاریخ جهانگشای جوینی ( ذکر قواعدی که چنگزخان بعد از خروج ...
تکبر . بزرگ منشی " چون در هر دوری و قرنی بندگان را بَطَر نعمت و نخوت ثروت و خُیََلای رفاهیت, از قیام به التزام اوامر باری - . . . مانع می امده است". ...
جمع اَصر یا اِصر یا اُصر بارهای گران. {گناه } "از حملِ آصار و ثقل اَوزار که در روزگار امن و فراغ, اقتراف کرده باشند. . . ". یعنی: از بر دوش گرفتن ...
کاهن بت پرست کاهنان کیش بت پرستی را گویند. " و در زعم جماعت منزویان بت پرستان - که به لغت ایشان " توین" خوانند. . . " . tovin تاریخ جهانگشای جوی ...
شهر " از کثرت موحدانِ مسلمانان, مصری جامع می بیند و در میان ظلمت, نوری ساطع". یعنی: از زیادی مسلمانان شهری بزرگ می بیند و. . . دیباچه تاریخ جهان ...
جمع دار. خانه ها " عصای قرار آنجا انداخته اند و نیت اقامت کرده و متاهل شده و دور و قصور ها نهاده و. . . " در معنای: در آنجا مستقر شده اند و تصمیم ...
آشکارکننده اسم فاعل از بدا "در این معانی به چشم حقد و حسد که مظهر و مبدی معایب است. . . " یعنی: در این موضوعات به چشم کینه و حسد که ظاهرکننده ی عی ...
راحت طلب
جاسوس در بسیاری از متون ادبی کلاسیک ما مشرف در معنای جاسوس اراده شده است. از جمله در تاریخ بیهقی, تاریخ جهانگشای جوینی, و. . .
بزرگان و اشراف "لاجرم فصحای شعرا و کتّاب بلغایٍ تازی و پارسی, نظما و نثرا, در شرح احوال ملوک عصر و صنادید دهر, تصانیف می پرداختند". دیباچه تاریخ ج ...
"آن است که برای یک چیز صفات متوالی پی در پی آرند". از کتاب فنون بلاغت و صناعات ادبی استاد جلال الدین همایی . . . . . . . اما یک نمونه خوب از این ...
مشقت مسافرت. زحمت سفر " جمعی از یاران وفا و اخوان صفا که وعثای سفر به حضور همایونشان سهولت حضر داشت. . . " در این بند می گوید: عده ای از دوستان که ...
کفر و اسلام در رهش پویان وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَه گویان از بیت های آغازین حدیقه سنایی
ظاهر از صفات ایزد است که در معنای قادر بر آفریده هایش است. در دیباچه تاریخ جهانگشای جوینی آمده: " ظاهری که عقول عقلا در عظمت کمال او حایر است". ...
بار دوم " اگر روزگار در ابتدا مضایقتی نماید در ثانی الحال کار بمراد تو گردد". چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی
دلداری دادن. قوت قلب دادن به کسی. مثلا: فلانی به من دل داد تا فلان کار را انجام دهم.
" شعر من بدید و از چند نوع مرا بر سخت. بمراد او آمدم". بر سخت بفتح سین یعنی مرا امتحان کرد. آزمود. چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی مقاله دوم حکا ...
درهم و دینار مسکوک "زر خواست پانصد دینار و در دهان او میکرد تا یک درست مانده بود" چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی مقاله دوم حکایت ششم - - - - - - - ...
جز معدود ناسزاهای آمده در کتاب تاریخ بیهقی است در معنای قواد یا زن به مزد. البته در جاهایی با کاف تحقیر همراه است: کشخانک ناسزاهای استفاده شده در ...
زین و برگ اسب که از جنس طلا باشد و استفاده از آن منحصر به افرادی میشده که از طرف حکام یا امیران وقت مجوز داشتند یا حتی در مواقعی از طرف حکام به افراد ...
"فرخی را سگزیی دید بی اندام جبه ای پیش و پس چاک پوشیده. . . و پای و کفش بس ناخوش. " چهارمقاله نظامی عروضی حکایت چهارم از مقاله دوم بی اندام در این ...
تقویت شده و قوی. به عنوان مثال در استعاره مصرحه مرشحه ادعای یکسانی و این همانی به اوج خود می رسد و به این سبب است که آن را مرشحه می گویند که در معن ...
خیار: گزین. برگزیده. نخبه. ممتاز "انواع میوه های دیگر همه خیار" چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی یعنی انواع میوه دیگری هم وجود دارد که همه "عالی و مم ...
سفرم بکسر سین و فتح فا و را . ریحان که آن را نازبو گویند. "چون مهرگان درآمد و عصیر در رسید و شاه سفرم و. . در دم شد. چهارمقاله نظامی عروضی سمرق ...
شمال خراسانی ها به باد می گویند شمال.
در جهان باز گونه زین بسی است در نظرشان گوهری کم از خسی است هر بیابان را مفازه نام شد نام و رنگی عقلشان را دام شد مولوی. مثنوی بیابان
در ادبیات شمردن اوصاف چیزی بدون آنکه نام آن را ببرند. چیستان ( معین )
" پیش از این در میان ملوک عصر و جبابره روزگار پیش چون پیشدادیان و کیان و اکاسره و خلفا رسمی بوده است که مفاخرت و مبارزت بعدل و فضل کردندی". چهار مق ...
شوشه
" الپتگین ترکی خردمند بود و ممیز. او را ( اسکافی دبیر ) عزیز کرد و دیوان رسالت بدو تفویض ( واگذار ) فرمود و کار او گردان شد. حکایت اول از مقاله دبیر ...
" آن صناعت نیکو آموخته بود و بر شواهق نیکو رفتی و از مضایق نیکو بیرون آمدی". حکایت اول از مقاله دبیری چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی یعنی آن هنر ...
زعار زمین نمناک و رنگ براورده بود. زعار کرمه یا زعار کرم به معنی خراطین است که که کرمی دراز که در زمین نمناک می باشد. حمرالارض. برداشت از دیباچه ی ...
" اما بصر قوتی است ترتیب کرده در عصبه ی مجوفه که دریابد آن صورتی را که منطبع شود در رطوبت جلیدی از اشباح و اجسام ملون بمیانجی جسمی شفاف که ایستاده بو ...
" اما قوت لمس قوتی است پراگنده در پوست و گوشت حیوان تا چیزی که مماس او شود اعصاب ادراک کند. " چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی صفحه 11 به نظر می اید د ...