نرگس محمدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: حضور داشتن در مکان خاصی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

module: بخش واحد درسی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denote: بیانگر چیزی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absurd: برای چیزی بکار برده میشه که آنقدر ا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repertoire: موجودی، مجموعه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

synthetic: Somehow artificial

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plausible: Acceptable Possible

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: The prospect of sth = شانس موفقیت د ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hemisphere: کلا نیمکره نیم کره زمین و مغز و هرچ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wannabe: تشنه شهرت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take one's off: ادای کسی رو در آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone behind the woodshed: کسی را مجازات کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it out on someone: گناه رو به گردن کسی انداختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the only fly in the ointment: تنها نکته منفی یک چیز It was all f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fat cat: کسی که پولدار و قدرتمنده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's go with that: بیا همین کارو بکنیم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss someone something out: از دست دادن فرصت، از قلم انداختن، ج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stand the pace: نتوانستن پا به پای چیزی پیش رفتن No ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nature of one's visit: علت ملاقات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

module: بخش واحد درسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be like two peas in a pod: مثل سیبی ک از وسط نصف شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i bet to differ: Used to express disagreement

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: دقیق زیرک ملایم، نا محسوس،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strenuous efforts: collocation به معنی تلاش ( های ) شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without prior intimation: بدون خبر و اطلاع قبلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

detonate: Explode

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detonate: Explode

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assume significance: از اهمیت برخوردار بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

below par: پایین تر از حد انتظار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immersible: Like an immersible watch ⌚

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is the way how cookies crumbled: زندگی همینه دیگه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self esteem: این تنها معنی عزت نفس میده یعنی خود ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compulsive military service: سربازی اجباری

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های نرگس محمدی