𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go camping: رفتن به تفریح یا به تفریح رفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مدرسه: school

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stand in line: ایستادن در صف Stand= ایستادن in=در ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

neighborhood: مجاورت، همسایگی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوتاه کردن مو: getting a haircut

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کوتاه کردن مو: getting a haircut

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: قبلا ، پیش از اینکه ، تا کنون ، تا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wash: شست و شو ، پاک کردن ، تمیز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

مدرسه: school

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

سیب: apple

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

علاءالدین: Aaladdin

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laten: دیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laten: دیر کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mail a letter: پست کردن نامه ، فرستادن نامه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get: گرفتن ، تهیه کردن ، بدست آوردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roasted peppers: فلفل کبابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roasted peppers: فلفل کبابی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فایل رولر: File roller

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

فایل رولر: File roller

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expensive: گران یا گران قیمت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intact: دست نخورده ، سالم ، صدمه ندیده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

art class: کلاس هنر یا کلاس نقاشی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go camping: رفتن به تفریح یا به تفریح رفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go hiking: به پیاده روی رفتن or رفتن به پیاده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

اسکی روی یخ: Go ice skating

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go skiing: رفتن به اسکی کردن روی یخ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوستر: Poster

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

الان: Just now

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ثبت: Record

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

خودرو: Self , growing

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go sailing: قایق سوار شدن or کشیدن بادبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to the beach: رفتن به دریا رفتن به ساحل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

composition: انشا ، قطعه هنری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

winter: فصل زمستان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall: به معنی افتادن و سقوط کردن یا به مع ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

نقاش: Painter

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پول: Money

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie: بند ، گره

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curry: برنج یک مکمل عالی برای یک غذای کاری ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pie: او سهم بیشتری را از کیک می خواهد.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

some: حدودا ، مقداری

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

few: تنها مقدار کمی از مردم میلیونر می ش ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expensive: بهترین چای گران است یا بهترین نوع چ ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intact: اتومبیل بعد از تصادف سالم بود

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good luck: در سال پیش رو موفق و پیروز باشید.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good luck: من برای شما خواهم نوشید . موفق باشی ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good luck: او شانس خوبی داشت. 😔

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲