زینب سرآمد - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iconically: In a way that is very famous

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پارانویید: Paraniod ( personality disorder ) ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

septemberish: مربوط به ماه سپتامبر

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of's behavior: Of his behavior

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carrier woman: زنیکه شغل و مقام از ازدواج برایش مه ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no boggie: Don't worry about it No big deal

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریبکارانه: Deceptive

٢ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up with: هرگز از او انتظار نداشته باشید که ی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mind you: این را هم بگویم که، این را هم اضافه ...

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

no way: به هیچ وجه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lessin: به زبان کودکانه یعنی درس lesson

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gorning: کوتاه شده goodmorning برای افراد تن ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stregthen: املای درست کلمه: Strengthen قوی کرد ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

0 0: nil nil draw صفر صفر مساوی ( در فوت ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

driving over: to drive to another location that i ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are off your trolley: عقلتون از دست دادی!

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

krebiozen: دارویی جهت درمان سرطان که در ۱۹۵۰ م ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dungeon: سیاهچالهاییکه در قلعه های دوره رنسا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lambkin: بچه یا فرد جوانی که مثل بره بی گناه ...

٩ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cool: علاوه بر معانی ذکر شده به معنای: خ ...

١٠ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حوصله داشتن: Be patient

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حوصله داشتن: Be patient

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nature calls me: باید برم دستشویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all in all: روی هم رفته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

او کر شد: He went deaf.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

او کر شد: He went deaf.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the horse: باید برم دیرم شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the horse: باید برم دیرم شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعارفات زیاد: Too much compliment

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

تعارفات زیاد: Too much compliment

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heart pain: درد دل، غم دل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heart pain: درد دل، غم دل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

MY: ۱. مال من This is my pen ۲. عجب! My ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gucci: معرکه، عالی ( بعد از awsome این کلم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

athleisure: لباس راحت که معمولا در خانه استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bitter pill to swallow: وقتی تحمل چیزی مشکله moving away fr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hey hell: برای جلب توجه مخاطب مورد استفاده قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hey hell: برای جلب توجه مخاطب مورد استفاده قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ramraid: با ماشین به پنجره فروشگاه زدن و داخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ramraid: با ماشین به پنجره فروشگاه زدن و داخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ramraid: To drive a vehicle into a shop in o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خود برتر بینی: عقده برتربینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a jiffy: تو ایکی ثانیه in a second

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no way: به هیچ وجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stem the tide: جلوی جریانی را گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plafonnier: کلمه فرانسوی به معنای چراغ سقفی اتو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

easter island: جزیره ای در شیلی در جنوب شرقی اقیان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tech savvy: مهارت داشتن در فناوری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

utilities: Public services خدمات عمومی ( آب، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeamish: easily made to feel sick or disgust ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real estate: بنگاه مشاور املاک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead a dog's life: a difficult, boring and unhappy lif ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tee shoo: tissue دستمال کاغذی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wind 'em up: Wind them up آزردن آنها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unwrapped: باز کردن بسته بندی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دختر کره: ملکه زیبایی کره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ازگیل: Medlar

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preference: ارجحیت، الویت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ramraid: با ماشین به پنجره فروشگاهی زدن و دا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mugger: a person who attacks others to stea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

considerate: One who is careful about orhers' fe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

panic: suddenly feel frightened so that yo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonesense: پوچ، بی معنی، مزخرف Your words are ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power analysis: تجزیه و تحلیل قدرت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an impulse buy: When you buy something that you don ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

an impulse buy: When you buy something that you don ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

back to front: پشت و رو بودن لباس The front side ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

han: dear

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

god forbid: خدا نکنه، حاشا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fridge: A bad word ( informal )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cool: علاوه بر معانی ذکر شده به معنای: خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confounding: در آمیختگی، گیج کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: از آنجائیکه، وقتیکه، زمانیکه، همانن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrate: یکپارچه کردن، یکدست کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

giveaway: دست بدست دادن عروس و داماد، بخشیدن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

healthier: سالم تر، بهداشتی تر، تندرست تر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

white more: 1. A rural and small town in the La ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ocquisition: acquisition کسب، تحصیل، اکتساب، هدف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

executing: Capital punishment ( death penalty ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instant: immediately

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bumpkin: روستایی نادان , آدم بی دست و پا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bumpkin: روستایی نادان , آدم بی دست و پا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erroneous: پر از غلط و اشتباه Full of mistakes

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zac: نام مذکر 1. Zachary or zechariah ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

culvert: زیر آبگذر، راه آب زیر گذر A structu ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecxited: برانگیخته، تهییج شده، هیجان زده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mama bear: از شخصیت های سریال کودکانه آمریکایی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are the and of my life: تو نهایت زندگی من هستی. You are th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mindbender: ذهن شگفت انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mindbender: ذهن شگفت انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as soon as possible: به محض اینکه ( short form =asap )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reestimate: برآورد مجدد، تخمین دوباره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you mean it: منظورت این بود، جدی گفتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insert: جا دادن، جا سازی کردن، داخل چیزی قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

psymentology: فرا درمانی Interuniversal mind - ps ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mankini: men's swimsuit

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eversion: علاوه بر معانی ذکر شده به معنی پیچ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

athleisure wear: athlete leasure

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

russiagate: A late 1990s scandal in Russia رسوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

training: آموزش از پنجم اکتبر شروع خواهد شد و ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take up: آن مبل خیلی بزرگ است و اتاق پذیرایی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goose bump: تماشای اون فیلم ترسناک موهای بدنمو ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

facilities: این هتل تسهیلات ویژه ای برای استقبا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take care: آرزوهای صمیمی برای تولدت دارم. عشق ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

canteen: کیفیت غذای غذا خوری معمولا خوب است

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

virgo: جذابیت طرح اصلی سنبله بطور آشکار به ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: او تهویه هوا را وقتی که ما آنجا را ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mug: او آنقدر تشنه بود که یک لیوان شیر خ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boaster: یک لاف زن و یک دروغگو هر دو یکی هست ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boaster: لاف زن های بزرگ، عمل کننده های کوچک

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regret: او بخاطر از دست دادن جوانیش پشیمان ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head teacher: مدیر مدرسه اغلب بعنوان میانجی بین ش ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

head teacher: آنها یک مدیر جدید در مدرسه پسرم انت ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grounded: تانکر نفت بر روی ساحل شنی مستقر شد

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

limit: محدوده حیاط ما آن ردیف از درختان اس ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baking soda: ذغال چوب فعال شده ای مانند جوش شیری ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

survival: با مقدار کمی آب احتمال زنده ماندن آ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endurance: او در برابر درد تحمل زیادی از خود ن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opposite: دیوارهای مقابل

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loathe: او از سگ کوچولوی زوزه کش آن زن بیزا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compete: تیم ما در مقابل چهار تیم دیگر برای ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prejudice: او از دیدن سطح بالای تکنولوژی که در ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make it: ممنون که به مهمانی ما آمدید؛ خیلی خ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

probation: زندانی تحت آزادی مشروط قرار گرفت.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

probation: دزد برای مدت دو سال تحت آزادی مشروط ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

royal: مهر سلطنتی روی نامه خورده بود.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap: او از روی تمام موانعی که سر راه موف ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap: او پرید به یک طرف تا از تصادفی جلوگ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: داشتم آن مرد را دنبال می کردم که او ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hanker: وقتی تو زندان بودی دلت از همه بیشتر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rave: آنها در مورد استعداد سرآشپز حسابی ج ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curmudgeon: آنچه را که آن پیر مرد زود رنج بد عن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curmudgeon: بد عنق پیر قربانی تازه ای پیدا کردو ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prank: اون حادثه یک شوخی خرکی بود که بد پی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cabin: پیشاهنگان جوان تمام تابستان را در ی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turnover: الان دیگه باید گوشتهای کبابی رو پشت ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gifted: ما تونستیم ببینیم که او خواننده با ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

versatile: این سبزی مختلط را می توان خام یا پخ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infect: بچه کوچکتر برادر و خواهرش را به آنف ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frown: معلم با ترشرویی کلاس را به سکوت وا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smite: آنها قیام کردند و دشمنانشان را در ه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recall: آیا زمانی را که به ساحل رفتیم تا طل ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: دو تا فیل می خواد تا تمام این چوبها ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tantrum: جانی در مغازه قشقرق راه انداخت زیرا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indifferent: او همیشه یک مرتد بوده، بی تفاوت نسب ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circular file: میشه لطفا این کاغذها رو تو سبد کاغذ ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

limited: زمین های محدودی برای چرای گله گاوها ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wake: آن تصادف چشمهای او را به اهمیت رانن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relevant: نکته استاداین بود که اتفاقات گذشته ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bump into: چقدر غافلگیر کننده است که اینجا با ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

individual: این جرایم عملکردهای فردی هستند و به ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engender: کالای ابتکاری باعث تولید موارد مشاب ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take care: مادرم با سه تا بچه که باید از آنها ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prioritize: لازم است که وظایف خود را اولویت بند ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thin: استدلال ناچیز، استدلال سست

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

volatile: خوی دمدمی او همه را عصبی کرد.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

labyrinthine: ما راهنمای خود را از میان دخمه های ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

description: او توصیف خود را از آن مرد با رگه ای ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withdrawal: پا پس کشیدن نشانه قدیمی افسردگی است ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investment: سرمایه گذاری عظیمی جهت به روز کردن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hangdog: آن پیشرفتی دردناکِ شرم آور برای او ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie: وفاداریش او را به خانواده گره می زن ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entity: به عنوان یک موسسه حقوقی، آن کسب و ک ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brown: ماهی را در تابه تفت دادم.

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjecture: ظن او در باره محل تقریبی پسرش درست ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: آنها حلقه ها را بعنوان نمادی از دوس ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idolatry: خرافات، بت پرستی و ریاکاری دستمزد ف ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های زینب سرآمد