Figure - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gift of the gab: چرب زبانی زبانی که مار رو از لانه ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preside: ریاست جلسه ای را بر عهده داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall on one's sword: به جای دیگران مسئولیت را پذیرفتن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit the bill: مثلا وقتی میگیم: �من دنبال یه چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peppy: شنگول شاد و شنگول Lighthearted, hig ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چال زنخدان: Dimple Butt chin Cleft chin

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brass neck: To have brass neck رو دادشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stock still: کاملا بی حرکت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stock still: کاملا بی حرکت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transfix: در جای خود میخکوب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transfix: در جای خود میخکوب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tizzy: همهمه Her latest Instagram upload ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squirmworthy: Embrrassing

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miss the mark: تیر کسی به سنگ خوردن نرسیدن به هدف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prime: Prepare Set ready آمادگی ذهنی دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

newspaper clippings: بریده ی روزنامه Year after year al ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dust jacket: جلد کاغذی روی کتاب که آن را در مقاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

burn into one's memory: در ذهن یا حافظه ی کسی حک شدن Back ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn into one's memory: در ذهن یا حافظه ی کسی حک شدن Back ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this time around: این سری/ این بار/ این دفعه ( وقتی م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

this time around: این سری/ این بار/ این دفعه ( وقتی م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stage patter: نطق کوتاه بین دو آهنگ توسط خواننده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stage patter: نطق کوتاه بین دو آهنگ توسط خواننده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foray: ۱ - یورش ۲ - در عرصه، زمینه یا فعال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of ear shot: دور چنان دور که صدا نمیرسه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can't shake it: Can't get rid of Can't avoid

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat the tar out of someone: لت و پار کردن مورد ضرب و شتم شدید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set design: طراحی صحنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suck up: Kiss up

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wife up: به همسری گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wife up: به همسری گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roundeye: از منظر یک آسیایی با چشم های بادامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

promontory: پرتگاه لب دریا ( یا اقیانوس )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beg a question: این سوال را پیش می آورد این سوال ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grassroot: ۱ - مردم نهاد، مردمی involving the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aspersion: تهمت افترا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

polemics: بحث و جدلی که هدف از آن، به دست آمد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sorely: به طور جانکاهی جانگدازی بطور بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

comestible: Edible خوراکی خوردنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break a case: Break a case is correct not break t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monkey around: الکی وقت را گذراندنto wadte time مس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

statuette: Figurine

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold up one's hands: اعتراف کردن to admit/ confess تسلی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eff it: An internet slang to say f**k

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brand spanking new: کاملا جدید به تازگی/جدیداً به بازار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iron law: قانون بی چون و چرا قانون لایتغیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unwonted: غیر معمول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

negroid: توهین آمیز و قدیمی: سیاه پوست آفر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't cut for me: دلیل یا توضیح قانع کننده ای برای من ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soft spot: اون تو رو همیشه دوست داشت.

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contingent: - خرید این خونه توسط من منوط به فرو ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the line: من با دادن این اطلاعات به تو کار/زن ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dibs: من جلو میشینم I call shotgun

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cahoots: اونها همدست بودند.

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های Figure