علیرضا آصفی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close the deal: To reach an agreement به توافق رسی ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incurring: برانگیزاننده

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bummer: نا امید کننده ضد حال

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last thing i need is: اخرین چیزیه که میخوام ( یعنی اصلا ن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

telltale signs: Sure signs علائم آشکار

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it boggles my mind: Im very surprised by that

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choice architect: به معنی طراح انتخاب است یعنی کسی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get pulled over: To get stopped by the police متوقف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beside oneself: Very upset خیلی نگران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get real: جدی باش واقع بین باش

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lets cross that bridge whe we come to it: اصطلاح بیا تا باهاش مواجه نشدیم نگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the road to recovery: Starting to get better

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to waste: To be trown out

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get to the bottom of: سر در آوردن از چیزی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieved: آسوده خاطر شدن خوشحال شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross paths: To meet , especially by chance

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allergic reaction: واکنس حساسیتی ( موجب خارش ، تنگی نف ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kleenex: Kleenex معنای دستمال کاغذی نمیدهد ب ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay back: هم معنی پس دادن پول میده و هم معنای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

going around: اصطلاح Spreading Going from one pe ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work ones tail off: اصطلاح خیلی سخت کار کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

join the party: با بقیه مهمانا گرم گرفتن و قاطی شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grab some drinks: یه نوشیدنی گرفتن برای نوشیدنی خورد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didnt catch your name: اسمت رو متوجه نشدم انتظار داریم از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in sales: در موقعیت شغلی فروشندگی بودن فروشن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its a small world: دنیای کوچیکیه وقتی یه نفر رو تو جا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to give it ones all: تمام تلاش خود را کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disposer: دور ریزنده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont knock yourself out: خیلی سخت روش کار نکن ارزشش رو ندار ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dont hesitate to: تعلل نکن تردید نداشته باش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hear what you are saying: میفهمم چی میگی درکت میکنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

enslaved people: برده غلام

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the last thing i need is: اخرین چیزیه که میخوام ( یعنی اصلا ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get loaded: اصطلاح مست شدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to get sloshed: اصطلاح مست شدن

٨ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rival: او به عنوان یک پیانیست رقبای کمی دا ...

٨ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act up: To start hurting

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold the: یک اصطلاح شامل چیزی نشدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the: یک اصطلاح شامل چیزی نشدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill someone in: To update someone Tell somebody wh ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i cant quite place you: اصطلاح من شما رو قبلا دیدم ولی یاد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be in sales: اصطلاح To work in a sales positio ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go light on: To put on just a small amount

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take you up on: اصطلاح To accept your offer

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take you up on: اصطلاح To accept your offer

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go to waste: To be trown out

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a real treat: اصطلاح We had a very nice time

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

going around: اصطلاح Spreading Going from one pe ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lets cross that bridge whe we come to it: اصطلاح بیا تا باهاش مواجه نشدیم نگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn up: پیدا شدن چیزی رسیدن سر و کله کسی پی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are fooling around: معنای اصطلاحی وقت تلف کردن احمقانه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as a rule: In general Usually

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rewards program: یک برنامه تبلیغاتی برای ترغیب کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rewards program: یک برنامه تبلیغاتی برای ترغیب کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoo: اصطلاح پر سرو صدا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a pit stop: To make a quick stop usually to use ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel awful: اصطلاح متاسفم شرمندم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i feel awful: اصطلاح متاسفم شرمندم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

across town: On the other side of town

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get back on one's feet: هم برای دوباره سرپا شدن از بیماری م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lice: جمع کلمه louse به معنی شپش شپش ها

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheltenham: نام یک شهر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defining: Honesty is one of her definig trait ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

split the difference: To share a difference in cost 50 - ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lemon: لیمو آدم بی عرضه و احمق ماشین قرا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nickle and dime someone: اصطلاح سر چندرغاز با کسی بحث کردن ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickle and dime someone: اصطلاح سر چندرغاز با کسی بحث کردن ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

youve got a deal: اصطلاح به معنیه موافقم

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beagle: نوعی سگ

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

westport: نام شهری است

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new haven: نام شهری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

choice architect: به معنی طراح انتخاب است یعنی کسی ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toleration: صبر بردباری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best of both worlds: با یه تیر دو نشون زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can i start you off with: مایلید وعده غذاییتونو با . . . شروع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sam adams summer: نام نوعی نوشیدنی هست فکر میکنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i insist: حرفشم نزن خودک پرداخت میکنم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i insist: حرفشم نزن خودک پرداخت میکنم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not great shakes: Not so good اصطلاح:آش دهن سوزی نبو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at no extra chrge: Free with a purchase For no added f ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

going around: فارسی: پخش شدن گسترش یافتن شیوع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

telltale signs: Sure signs علائم آشکار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act up: شروع به درد کردن درد گرفتن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

covered by: پوشش داده شدن با تامین شدن با پردا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

covered by: پوشش داده شدن با تامین شدن با پردا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

due for: دیگه وقتشه فلان کار رو انجام بدی Y ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

killing someone: اصطلاح Giving someone a lot of pain ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out of pocket expense: هزینه ای که از جیب شخص پرداخت شود ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of pocket expense: هزینه ای که از جیب شخص پرداخت شود ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give someone`s a piece of one`s mind: چیزی که در حقیقت فکر میکنی رو به کس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand by: منتظر ماندن برای اطلاعات بیشتر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fully booked: کاملا رزرو شده پر

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do apologize fir that: عذر میخوام Do در اینجا اختیاری است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth one's while: ارزش صرف تلاش و وقت را داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smoking room: اتاق ویژه برای سیگار کشیدن اغلب در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sewn: p. p یا شکل سوم sew Sew:دوختن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

formal definition: فکر کنم معنی رسمی باشه معنیش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backseat driver: مسافری که مدام به راننده تذکر میده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hop on: به جاده زدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i cant help myself: اصطلاح نمیتوان جلوی خودم رو بگیرم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the magic touch: اصطلاح سر در آوردن از چیزی مستعد بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have the magic touch: اصطلاح سر در آوردن از چیزی مستعد بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bumper to bumper: ( ترافیک ) سنگین

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

did something come up: چیزی ( غیرمنتظره ) رخ داده

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flat screen: صفحه تخت ، صفحه مسطح برای تلوزیون ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a heads up: To let someone know in advance کسی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its always one excuse after another with you: همیشه بهونه میاری و مسئولیت/ تقصیر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on to someone: از رفتار کسی باخبر بودن به کسی درم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it two: اصطلاح: برای منم همینو بیارید منم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beggars can't be choosers: وقتی دیگه به همه چیزی راضی میشی چون ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ive been better: قبلا بهتر بودم اصطلاح: الان اوضاع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not give a darn: اهمیت ندادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

botch: همون spoil خراب کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to drive one up the wall: اصطلاح : دیوانه کردن کسی به ستوه آو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any number of things: هر چیز ممکنی، هرچیزی وقتی میخواهیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

any number of things: هر چیز ممکنی، هرچیزی وقتی میخواهیم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

skip the appetizers: سفارش ندادن پیش غذا

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burn to a crisp: کاملا سوخته شده جزغاله شده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at no extra charge: رایگان بدون هزینه اضافی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have under ones belt: اصطلاح تجربه کسب کردن همینطور get ...

٨ ماه پیش

مدال‌های علیرضا آصفی