BEYO - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tried and found wanting: آزومون و تست کردن چیزی یا کسی برای ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

someone happens to do something: she happens to like sandwiche. اتفا ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i should not: should بعد از I برای توصیه کردن بکا ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ask a lot: زیاده خواه بودنit is asking a lot t ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

courage fails: ترسیدن when I saw it my courage fai ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be someone's for the asking: فقط کافیه بخوام everything is mine, ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could use with something: چیزی خواستن I could use some help.

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

might i ask: what are you doing here, might I as ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i should think so: این طور فکر میکنم ( احتمالش هست )

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why should: چرا باید . . . ؟ why should I eat s ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i ask you: مثلا وقتی از چیزی همطمان عصبانی و م ...

٣ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

back on foot: back/land on foot سرپا شدن those an ...

٤ روز پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

children should be seen and not heard: بچه باید با ادب و حرف گوش کن باشه ( ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be all hat and no cowboy: به کسی میگن که وانمود میکنه به چیزی ...

٦ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a little something: a little something به معنی یه چیز ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is nothing for it but to: چاره ای جز . . . نیست. there is no ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be nothing if not kind generous etc: برای تاکید به این که کسی ویژگی ای ر ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be nothing less than something: کمتر از . . . نبود. his idea was n ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be nothing short of something: his success in final exam was nothi ...

١ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for anything: for anyhting ( in the world ) : I w ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

live by your wits: پول در آوردن به صورت هوشمندانه و مع ...

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hope over experience: با این که تجربه میگه نتیجه خوب نخوا ...

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

composite demand: تقاضای مرکب. به شراایطی اطلاق می ش ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

institutional demand: تقاضا برای سرمایه گذاری در موسسات م ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

selective demand: تضا برای یک برند خاص به جای تقاضا ب ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

if it weren't for: if it was/were not for sth/sb

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down with something: به معنی موافق بودن. I am down with ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sense: یکی از معانی sense "از نظر" است. مث ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anticipatory bail: anticipatory bail US /�nˌtɪs. ə. p ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

third party fire and theft: third party, fire and theft نوعی بی ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

by way of explanation: برای توضیح، به عنوان دلیل. The com ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

justificatory: justifiable ( adj ) قابل توجیه just ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

zero dose: zero - dose یک صفت است. به کودکی گف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of moment: of moment یا of ( great ) moment ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

win someone's favor: حمایت کسی را جلب کردن. you sent yo ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مورد چیزی قرار گرفتن: مثلا مورد حمله قرار گرفتن ( حمله را ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no exception: no exception در بعضی جملات به عبارت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

without exception: همیشه، بدون استثنا. You must repor ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shift yourself: عجله کن، یا خودتو تکون بده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

self storage: انباری Consumer demand has begun gr ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for an instant: برای یک لحظه، For an instant, I sa ...

٨ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conclusionary: صفت است. همان conclusive است که کم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your tongue aroun round something: get tongue around/round something ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a strong stomach: have a strong stomach دل و جگر داشت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

of the kind: of the kind به معنی " همچین چیزی" م ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

while somebody is at it: یک اصطلاح است، به معنی کار بیشتری ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i tell a lie: یک اصطلاح است، برای تصحیح جمله ی قب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i shouldn’t wonder: احتمالا

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to good effect: استفاده از چیزی برای به دست آوردن ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gobos: ابزار هایی هستند که در مقابل منبع ن ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with necessity: از روی ضرورت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plumping wipes: flushable wet wipes :دستمال مرطوب م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in more ways than one: از چند جهت These local elections ma ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paranthropus: پرا مردم https://fa. wikipedia. org ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به زور وارد شدن: muscle به زور وارد شدن https://aba ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لکه گیری کردن: scrap away

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spare in use of something: مقدار یا تعداد کمی از چیزی را استفا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semi subsistence: semi subsistance farming: form of f ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leaf peeping: اشاره به "رفتن به جایی در فصل پاییز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cartering: پذیرایی ، مثلا cartering company.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

granted an audience with: formal meeting with an important pe ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perk: امتیاز if you want to acheive othe ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curry: to curry public favor جلب رضایت عم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to grasp: به سختی قابل درک بودن the idea was ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

humanist psychology: روانشناسی انسان گرایانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull from: بیرون آمدن ، استخراج شدن ، به دست آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

part of a way: یک:یکی از روش ها دو : یکی از دلایل ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های BEYO