تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٧

خوب تحلیل کردن و قضاوت کردن و سر از ماجرا درآوردن زیرک و زیرکانه shrewd businessman shrewd decision

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به عنوان صفت: 1. پر خرج ( غذا، سبک زندگی، کاتالوگ، ساختمان، . . . ) 2. آدم سخاوتمند به عنوان فعل: ( با دست و دل باز ) خرج کسی یا چیزی کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه اندازی روانه کردن گسیل کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پر از اطلاعات به درد بخور

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بهبود یافته، ارتقا یافته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

1. پول زیاد 2. شانس 3. سرنوشت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

نوظهور و درحال توسعه ( صنعت، نگرانی، فرهنگ یا چیز دیگه که قبلا خبری ازش نبود، الان داره پدیدار می شه و گسترش پیدا می کنه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

به عنوان اسم: مرز، لبه، حاشیه، مزیت لحن عصبانی در صحبت کردن به عنوان فعل: به آرامی راه رفتن به آرامی تغییر کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خیلی پر شده ( از چیزی ) the stadium were crammed by so many people کلی آدم ریخته بودن تو استادیوم his bag was crammed by his cloths کلی لباس چپوند ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بده بستان، trade - off a compromise between life and wok بده بستان بین کار و زندگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

به عنوان اسم: لکه، نقطه، خال و جای جوش، موقعیت، لحظه به عنوان فعل: Spot sb or sth متوجه شدن و تشخیص دادن ( وقتی دیدنش سخت باشه )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

چند بار آهسته روی دست، بازو، شانه یا پشت کسی یا روی سر ( گربه، سگ، بچه ) زدن. اصولا به نشانه محبت و حمایت.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دود شد رفت هوا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خیره شدن، چشم بر نداشتن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Mess about with ور رفتن با چیزی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٥

۱. در اثر ۲. موعد سررسید ۳. طلب یا حق کسی ۴. مقتضی، شایسته