ایمان - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: به اندازه مثال: nothing is powerful ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عوام زدگی: یعنی پوپولیستی بودن. یعنی طبق حرف م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

owned: تحت تملک، تحت مالکیت، تحت اختیار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioners: عوامل، دست اندرکاران مثلا theater p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practitioner: عامل، دست اندرکار مثلا theater prac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stroll: با آرامش و آهسته قدم زدن را میگند s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how on earth: how on the earth have you come this ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on earth: خانم مریم فتحی جمله ای را قرار دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good job: این اصطلاح معمولا در پایان و نتیجه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

very own: my very own driver راننده اختصاصی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very own: my very own driver راننده اختصاصی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tidings: خبر خوش، نوید، مژده مثال : give gl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tidings: خبر خوش، نوید، مژده مثال : give gl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around the corner: نزدیک از نظر مکانی یا زمانی Ramadan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handyman: به کسی میگند که در استفاده از ابزار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first and foremost: anytime you feel alone, remind your ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess up: مرتکب گناه و خطا و اشتباه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gosh: توی زبان انگلیسی سه دسته واژگان دار ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anybody home: کسی خونه هست؟

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salon: salon یعنی سالن زیبایی ولی saloon ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salon: salon یعنی سالن زیبایی ولی saloon ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the best: در انتهای پایان نامه، یا انتهای ایم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best regards: با کمال احترام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

between jobs: بین کسی که میگه I don't have a job ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ridiculous: چرند، مضحک، مزخرف، چرت، مسخره مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perimeter: security perimeter محدوده امنیتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tryout: دوستان توجه کنید که try out به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peel back: برداشتن، کندن، جدا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

apocalypse: حادثه ای که موجب خسارت و ویرانی عظی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retrorocket: موشک پَسران یا موشکی که باعث کاهش س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ID: در مکالمات روزمره و فیلم و سریال مم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back out: کنار کشیدن، جا زدن، میدون را خالی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wishful: wishful thinking تفکر رویاپردازانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: get off of me یعنی دست از سرم بردار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crap: در نقش اسم: چرت و پرت، مزخرف، هذیان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay behind: ماندن در جایی، بعد از اینکه دیگران ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

JAM: در بحث مخابرات و امواج رادیویی، یعن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tranquilize: بیحال کردن، آرام کردن، بیهوش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tranquilize: بیحال کردن، آرام کردن، بیهوش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: گپ زدن we have a lot of time to cat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go into effect: اعمال شدن، به اجرا گذاشته شدن، انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the authority of: به نمایندگی از، از طرف، تحت اختیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shot: شانس، فرصت، احتمال we can give ever ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am done: دیگه بسمه، صبرم تموم شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exploit: هم به معنای استفاده کردن ( بهره برد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk out: talk into یعنی ترغیب کردن و مجاب کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are you up to: ترجمه درست اینه: چه کاره ای؟ برنام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fix: به معنی مواد مخدر هم به کار میره مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so much for: این عبارت کنایی موقعی استفاده میشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the flesh: خودم هستم، خودمم اینجا حی و حاضر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

piss off: عصبانی کردن، از کوره به در کردن، کف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vines: پیچک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spared: در امان، بخشیده شده، مورد عفو و بخش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boot: در مکالمات روزمره و غیررسمی به معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smarty pants: عقل کل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: در زبان عامیانه به معنی شیطون و درد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of nowhere: from nowhere ناگهانی، یهویی، بی خبر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spit: don't spit in my face and tell me i ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

true blue: تمام عیار، واقعی he was a true blue ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppression: fire suppression اطفای حریق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it even: وقتی یه جایی یه لطفی در حق کسی انجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of time: it's a matter of time دیر و زود دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hear out: hear me out کامل به حرفام گوش بده ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hear out: hear me out کامل به حرفام گوش بده ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

way more: way جزو قیدهای تشدیدکننده محسوب میش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explosive: محرمانه و حساس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

none of your concern: مترادف none of your business یعنی ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visionary: دور اندیش، آینده نگر، با بصیرت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

needlessly: بیخودی، بی جهت، بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in control: in control را با under control اشتب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unforseen: unforeseen درسته، نه unforseen دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vacancy: معادل واژه job هستش. با این تفاوت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: یکی از Idiom های انگلیسی به معنی : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

paraphrase: این کلمه به معنی خلاصه کردن نیست. ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by all means: I've got a favor to ask you. can yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manners: where are your manners ؟ ادبت کو؟ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

night person: morning person آدمی که صبح ها بیشتر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tell me about it: در تکمیل نظر سمن زنجانی: - نفر او ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proudest: افتخارآمیزترین غرورانگیزترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feed up: she is fed up with her job او از کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the house: it's on me به حساب منه it's on the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

peace talks: مذاکرات صلح آمیز اشتباهه. اساسا مذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

missionary activity: کار تبلیغ، فعالیت تبلیغی، تبلیغ ( م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough: در متون مرتبط با آشپزی، اگه مثلا سی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irresponsible: غیرمسئولانه، سهل انگارانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dust: dust در نقش فعل، دو تا معنی داره: 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

batter: batter = خمیر قنادی dough = خمیر ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dope: در نقش اسم، به آدم خنگ و احمق میگند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

niche: شما میخوای بری یه کسب و کاری برای خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chic: واژه شیک یک واژه فرانسوی دخیل در فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get set: یعنی آماده شو get ready

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your mouth shut: can you keep your mouth shut ؟ میت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull yourself together: وقتی کسی بابت موضوعی ناراحته، گریه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as for me: از نظر من in my opinion in my view

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep the change: مثلا میری فروشگاه، به اندازه 1 میلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break down: خبر یا مسئله ای را مورد واشکافی و ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

armored personnel carrier: نفربر زرهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mugged: Los Angeles police says that If you ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complications: side effects عوارض جانبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

painstaking: دقیق، جامع و کامل، موشکافانه a pai ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sticky fingers: معنی لغوی: داشتن دستان چسبناک معنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disciplinary narratives: روایت های انضباطی روایت انضباطی یه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disciplinary narrative: روایت انضباطی روایت انضباطی یه گزا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

الوده شدن به دنیا: عبارت هایی که میتونیم در انگلیسی بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lifelong learner: به کسی میگند که معتقد به این جمله ا ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های ایمان