سجاد اصغری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scheduled flight: پرواز معمولی در مقابل charter fligh ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suffer the consequences: چشیدن عواقب ( یک کار )

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rebelious: املای درست این کلمه، rebellious هست ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conflict of opinion: تضاد آرا، اختلاف عقاید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wander aimlessly: بی هدف پرسه زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

act within law: در چهارچوب قانون عمل کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick your way cautiously: با احتیاط قدم برداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain recognition: توجه جلب کردن، به رسمیت شناخته شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

golf cart: ماشین گلف

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safe travels: سفر به خیر معادل safe journey

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scheduled flight: پرواز معمولی در مقابل charter fligh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scheduled flight: پرواز معمولی در مقابل charter fligh ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast flowing river: رود خروشان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast flowing river: رود خروشان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rebelious: املای درست این کلمه، rebellious هست ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dull ache: درد خفیف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dull ache: درد خفیف

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hand gestures: حرکات دست ( موقع سخنرانی یا صحبت با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand gestures: حرکات دست ( موقع سخنرانی یا صحبت با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act within law: در چهارچوب قانون عمل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth one's while: ارزش وقت گذاشتن داشتن مثال: It will ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eerie silence: سکوت مرگبار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone look small: کوچک کردن یا تحقیر کردن کسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

current affairs: اخبار روز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop hints: غیر مستقیم منظور رو رسوندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pick your way cautiously: با احتیاط قدم برداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wander aimlessly: بی هدف پرسه زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

career structure: a recognized pattern of advancement ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suffer the consequences: چشیدن عواقب ( یک کار )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suffer the consequences: چشیدن عواقب ( یک کار )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conflict of opinion: تضاد آرا، اختلاف عقاید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reserve judgement: delay the process of judging or giv ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point: به نکته اشاره کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run contrary to: معادل run counter to یعنی مغایرت دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run contrary to: معادل run counter to یعنی مغایرت دا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill with admiration: به تحسین واداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill with admiration: به تحسین واداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geographical features: عوارض جغرافیایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make plans for: برنامه ریزی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make plans for: برنامه ریزی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restfulness: آسایش، راحتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be all roses: گل و بلبل بودن ( در مورد شرایط ) م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fits of laughter: a sudden occurrence of laughing ver ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scattergories: یه بازی شبیه اسم فامیل خودمون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doppelganger: همزاد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

polsci: مخفف political science به معنی علوم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sewer odor: بوی ( چاه ) فاضلاب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dependents: ( در بیمه ) افراد تحت تکفل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in network doctor: دکتر های تحت قرارداد ( در پوشش بیمه ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های سجاد اصغری