محمد یعقوبی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frustrating: ناامید کنندن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cut class: پیچاندن کلاس مثال let's cut class ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw at: به معنای پرتاب کردن هستش فرقش باthr ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

default: یکی از معانی میشه پیش فرض. مثال D ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discharge: تعدیل نیرو کردن. مثلا they dischar ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shit happens: بهترین معنی ، پیش میاد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

chow: به معنی ( غذ ) ا هستش و کلمه ( grub ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

promise the moon: وعده سرخرمن دادن. مترادف Dangle a ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

first rate: درجه یک. وقتی بخواهیم بگیم کسی در چ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

topnotch: به معنای ( درجه یک ) هست کلمه دیگه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self defense: دفاع شخصی. یا مثلا ورزش دفاع شخصی. ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

welcome aboard: به جمع ما خوش امدید

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

history: یک معنای کوچه بازاری داره که میشه ( ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

womens football: فوتبال زنان

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

killer ball: مثلا گزرشگر میگه یه پاس خطرناک. . . ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zone defense: منطقه دفاع.

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow card: کارت زرد.

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hell if i know: میشه بخدا اگه بدونم. یا روحم م خب ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forcible marriage: ازدواج اجباری

٦ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breed of cat: مثال a breed of cat/ a breed of dog ...

٦ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٦٠٠ رای

-

همه

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rag on: از کسی بخاطر رفتارش شکایت کردن. شک ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corner: معنای اسمیش میشه گوشه معنای فعلیش م ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that tears it: کارد به استخوانم رسیده

٦ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

steal a march on: گوی سبقت گرفتن. از کسی جلو افتادن. ...

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reap what you sow: هرچی بکاری همون درو می کنی.

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uphold a judgment: ابرام کردن حکم

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

part performance: اجرای قسمتی از تعهد

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forcible marriage: ازدواج اجباری

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw at: به معنای پرتاب کردن هستش فرقش باthr ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw to: فرقش با throw at اینکه throw to به ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poor baby: کلا میشه طفلکی چه بچه باشه چه بزرگ ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

basic expenses: هزینه های اساسی. یا اصلی. با expen ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ponder about: راجب موضوعی برای مدتی فکر کردم. تو ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plaster over: دیوار یا جایی را گچ گرفتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peg away: سخت تلاش کردن

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tweet tweet: پرنده. یه کلمه عامیانه است

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wawa: به معنای آب water کلمه کوچه بازاری ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the lap of god: مثلا میگم، این دست خداست بشه یا نشه ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bankrupt: ورشکست شدن که با کلمه go می آید مثل ...

٧ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کوه خضر نبی: کوه خضر در قم واقع شده. در منطقه ب ...

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go dog: به معنی بد تر شدن هستش. Every thin ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

low value things: چیز های کم ارزش.

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you haven't lived: مثلا می گیم فلان کار را تا به حال ا ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shot oneself in the foot: شرایط برای خود بد تر کردن. یا مثل ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expand on: بیشتر توضیح دادن. مثال. You can e ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag out of: حرف از زیر زبان کسی بیرون کشیدن. I ...

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go off on one: سر کسی داد زدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thunder into a room: با عصبانیت وارد اتاق شدن.

٨ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

٨ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ralph: به معنای استفراق کردن هست مثلvomit ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ralph: به معنای استفراق کردن هست مثلvomit ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ralph: به معنای استفراق کردن هستش. این یک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have somthing down pat: چیزی کامل دانستن i have it down pat

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no way jose: امکان نداره. به هیچ وجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no way jose: امکان نداره. به هیچ وجه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don juan: معنایی که سایت زده غلط هستش معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don juan: معنایی که سایت زده غلط هستش معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm with you: موافق هستم. عبارت دیگه هم داریم i s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toledo: یک عبارت داریم با این کلمه holy tol ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toledo: یک عبارت داریم با این کلمه holy tol ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the raw: لخت مثال he walks around the house ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the buff: لخت. یک اصطلاح مشابه هستش In the r ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw one's guts up: استفراق کردن. مانندpuke. Vomit یا h ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a clue: در اصل به معنای اینکه ( فهمیدم موضو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

history: یک معنای کوچه بازاری داره که میشه ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gag me: یک اصطلاح کوچه بازاری هستش یعنی ( ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cut class: پیچاندن کلاس مثال let's cut class ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mellow out: آروم باش. خونسرد باش. یک اصطلاح عام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chow: به معنی ( غذ ) ا هستش و کلمه ( grub ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chow: به معنی ( غذ ) ا هستش و کلمه ( grub ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eighty six: معنایی که دوستان بالا گفتن غلط هستش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goob: احمق مثل fool. /stupid

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

choo choo: به معنای قطار هستش مثال look at the ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jock: ورزشکار مثل athlete

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first rate: درجه یک. وقتی بخواهیم بگیم کسی در چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

topnotch: به معنای ( درجه یک ) هست کلمه دیگه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the cream of the crop: به معنی ( بهترین بودن ) هستش معادل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light years ahead: خیلی بهتره . مثال= our company is ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light years ahead: خیلی بهتره . مثال= our company is ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scaredy cat: به معنای ( آدم ترسو و بزدل ) هستش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crow: سه تا معنای متفاوت داره کلاغ بانگ خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a fix: تو شرایط سخت بودن!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in a spot: تو مخمصه بودن. مثل in a fix In a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in a spot: تو مخمصه بودن. مثل in a fix In a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get a grasp: به معنای فهمیدن هستش مانند underst ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to a dead end: به بن بست خوردن. به نتیجه نرسیدن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

porthole: برای پنجره کشتی یا هواپیما از این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

porthole: برای پنجره کشتی یا هواپیما از این ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give the shirt off one's back: تمام دار و ندار دادن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

twist one's arm: مجبور کردن. مانند: force, compel. ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

frighten somebody out of their wits: زهره ترک کردن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone breaking: کمر شکن. مثال It is a bone breaki ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bone breaking: کمر شکن. مثال It is a bone breaki ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get on someone's case: انتقاد کردن از کسی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on someone's case: انتقاد کردن از کسی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in someones hair: کسی اذیت کردن Annoy Bother Bug

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kick up one's heels: رقص و شادی کردن بزن برقص کردن Froli ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick up one's heels: رقص و شادی کردن بزن برقص کردن Froli ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right under one's nose: یعنی جلو چشمت هستش. ما میگیم جلو چ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's toes: هوشیار بودن مثال. be on your toes . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all thumbs: دست و پا چلفتی. بی دست و پا. مثل c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

charlatan: شارلاتان. حقه باز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

charlatan: شارلاتان. حقه باز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spineless: بی وجود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your tongue: دندون رو جیگر بزار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see out: بدرقه کردن Show out See off هم به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dead on: زدی تو خال. مانند you hit the nail ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold something against somebody: کینه به دل داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold something against somebody: کینه به دل داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off on one: سر کسی داد زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light years ahead: خیلی سره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sorehead: غر غرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorehead: غر غرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

six of one and half a dozen of the other: یعنی هردو به یه اندازه تقصیر کار هس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you haven't lived: مثلا می گیم فلان کار را تا به حال ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

child play: معنایی که دوست مون گفتن غلط هستش. ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the lap of god: مثلا میگم، این دست خداست بشه یا نشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burn ones bridges: پل های پشت سر خراب کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn ones bridges: پل های پشت سر خراب کردن

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های محمد یعقوبی