سعید صفاری مقدم - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prototype: نمایه ( نمایشی ) ، نمونه/گونه ( نما ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

skyrocket: سر به فلک گذاشتن ( از این فعل برای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come at a price: تبعات/جنبه ( های ) منفی داشتن، مشکل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereby: که بواسطه آن ( روش، ابزار. . )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steer clear of: اجتناب کردن، فاصله گرفتن، دوری جستن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overrun: فعل: پرکردن/شدن، لبریز کردن/شدن، م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get out of the way: شر یه کاری رو کندن ( کاری را بانجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of the way: شر یه کاری رو کندن ( کاری را بانجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

granular: صفت: جزئی تر، جزء به جزء، ریزتر، مف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capital loss: زیان سنواتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capital gains: سود سنواتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

literally: عملاً، , واقعا ( در واقع، بواقع ) ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enamour: کشته مرده چیزی بودن/شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enamour: کشته مرده چیزی بودن/شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of the box: حی و حاضر، به چیزی که از پیش آماده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: به مانند ( اینکه ) ، به مثابه ( این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: Given that. . . با فرض اینکه، با ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as well: ( و ) بهمان صورت/شکل/گونه/. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alike: بیشتر به صورت adverb: به یکسان بمان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the wrong way up: the wrong way ( up/round ) در فارس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the wrong way up: the wrong way ( up/round ) در فارس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by the way: از این حرفا گذشته، از اینا گذشته، ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: دخل یه کاری یا چیزی یا کسی را آوردن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make my way: Make one's way به سوی ، به سمت ( جا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make my way: Make one's way به سوی ، به سمت ( جا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make your way: Make one's way به سوی ، به سمت ( جا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make your way: Make one's way به سوی ، به سمت ( جا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point: حسن یا خوبی یا فایده چیزی، امتیاز/ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

show up: رویت شدن، حضور یافتن، جایی پیدا شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon: بنظر آمدن، برآورد کردن، گمان کردن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fast paced: fast - paced پرحرارت، پرشور، پرجنب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so to speak: ( یه جورایی ) میشه گفت، نه حالا کام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so much: اونهمه، اونقدر ( عامیانه - وقتی نمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

so much the better: خیلی بهترم هست/میشه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imply: مبین آنست که. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pothole: چاله، حفره یا دست اندازی که بر اثر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extenuating: توجیه کننده، توجیهی، قابل توجیه، قا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go a long way: - تاثیر یا سهم قابل ملاحظه/بسزایی د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relentless: با شدت هرچه تمام، با تمام قدرت، بی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relentlessly: بدون کوچکترین وقفه/توقف/تامل، با/به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right left and center: اصطلاح "چپ و راست" عامیانه در فارسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let us say: بالفرض، فرضاً، بطور مثال، مثلاً، بع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what of it: به درک که چی حالا؟! ( اصلا برام مهم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so what: به درک که چی حالا؟! ( اصلا برام مهم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

how so: چطور. . . ؟! منظورت ( از گفتن این م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how would: چطور میشه/ممکنه. . . ؟ مگه میشه/ممک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how would: چطور میشه/ممکنه. . . ؟ مگه میشه/ممک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a matter of seconds: در کسری از ثانیه، در یک چشم بهم زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a matter of seconds: در کسری از ثانیه، در یک چشم بهم زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come in: همچنین: ( معمولاً با on ) : پیوستن/ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

work through: ( عامیانه ) :برطرف کردن/شدن مشکل یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the biscuit: خیلی مضخرف، آخره ضایع، گنده چیزی در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take the biscuit: خیلی مضخرف، آخره ضایع، گنده چیزی در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pretty: در مکالمه عامیانه معمولا معانی زیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wire up: متصل کردن ( وسیله الکترونیکی به برق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wire up: متصل کردن ( وسیله الکترونیکی به برق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rather: یه جورایی، بگی نگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here we go: دوکاربرد: 1 ) برای شروع بانجام کاری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here you go: همچنین: There you go , Here we go ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run by: مطلبی را به سمع و نظر کسی رساندن ( ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the kind: be the kind از اون دست آدما ( که شخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the kind: be the kind از اون دست آدما ( که شخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cusp: معمولا بصورت on the cusp of استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cusp: معمولا بصورت on the cusp of استفاده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affiliate: تابعه/تابع، اقماری، زیرمجموعه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: چیزی/ایده ای/انتظاری/چشم اندازی/امی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trick into: گول زدن، انگلک کردن، وسوسه کردن، تح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

binge: یه کله /یه سره کاری را انجام دادن ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tinker: ور رفتن با چیزی ( تلاش بمنظور درست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: اسم: تمایل، میل و اشتیاق ( شدید/وصف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appeal: سه تا معنی: 1 ) جذابیت داشتن/ ایجاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put in a good word for: سفارش کسی را نزد دیگری کردن اصطلاحا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freak: فعل: بهم ریختن، قاطی کردن ، عصبی شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a bumpy ride: به دوران یا بازه زمانی پرمشقت، طاقت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a bumpy ride: به دوران یا بازه زمانی پرمشقت، طاقت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come knocking: ( بصورت سرزده ) سروقت کسی اومدن یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come knocking: ( بصورت سرزده ) سروقت کسی اومدن یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

etiquette: آداب، منش، طرز عملکرد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let loose on: let sb loose on sth بزار راحت باشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let loose on: let sb loose on sth بزار راحت باشه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the off chance: یک در هزار ( اگه ) . . . اگه خیلی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

garner: جمع آوری کردن یا شدن ( چیزی یا اطلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elaborate: باز کردن ( جزئیات ) موضوع، تشریح و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

threshold: آستانه، محدوده، حد معین/تعیین شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

willingly: با کمال میل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amid: در زمان. . . ( وقوع رویداد یا اتفاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flat out: با سرعت/شدت هرچه تمام، بی محابا، مث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a good laugh: خوش مشرب، خوش نشست و برخاست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wonders never cease: آفتاب از کدوم طرف دراومده؟ ( وای با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

company: در معیشت کسی بودن در معاشرت با کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nip it in the bud: در نطفه خفه کردن، سریع دست بکار شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: جانمایی کردن/پیدا کردن ( از میان ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blurt out: سوتی دادن ( گفتن چیزی که قرار نبود ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk around: مخ زدن ( مخ کسی را برای انجام کاری ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های سعید صفاری مقدم